گاهی وقتا فکر می کنم

فکر کردن سخته. درد داره. کار هرکس نیست. بعضیا فکر میکنن فکر میکنن اما همش خیاله. فکر کردن کیلومتر شمار آدم رو صفر میکنه باعث میشه همه پل های پشت سرت خراب شه. باعث میشه گذشته ی خودت رو زیر سوال ببری باعث میشه تازه متولد شی. واسه همینه بعضیا میترسن فکر کنن فقط میگذرونن با باورهای دیروزشون با باور های سال و دهه قبلشون.

گاهی وقتا فکر می کنم این بود چیزی که میخواستم. چقدر تو مسیرم کج شدم. چقدر خودمو گم کردم. چرا اینقدر عجله می کنم با این عجله ها قراره چی گیرم بیاد. اگه الان بمیرم. اگه الان برام یه مشکلی پیش بیاد که تمام زندگیم تحت تاثیر قرار بگیره.

گاهی وقتا فکر می کنم. دارم واسه کی زندگی می کنم. دارم از کی می ترسم. به کی پشت کردم. عقایدمو به زور تو سر کی دارم فرو میکنم.

گاهی وقتا فکر میکنم این دستایی که دارن می نویسن مال کین. از کی فرمان می گیرن. این منی که فرماندشونه از کی فرمان میگیره. اون چیز چرا فرمان میده خواستش چیه.

گاهی وقتا فکر می کنم...

پ.ن.1: همون طور که گفتم اینجا دیگه نمیشه عکس گذاشت و فقط متن های خاطرات یا دل نوشته میذارم در ویرگول صفحه ای باز کردم و اونجا اگه ریویو یا نقدی مد نظرم باشه میذارم. اینجا کلیک کنید.

پ.ن.2: بری را تا آخرین قسمت آمده اش دیدم از اوایل فصل دو افت کرد ولی کماکان جزو برترین های دهه اخیر است.

پ.ن.3:آدرس ای ام دی بی ما اینجاست. برای دوستانی که نمی دانند.

پ.ن.4: خداحافظ نقدهای بیان.

reza sf ۰ ۳
نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.