راحتی زود گذر در پیش

امروز 7 بهمن دوتا امتحان داشتم یکش یه درس فوق العاده مزخرف که البته استادش خوب بود و خودشم میدونست درسش مزخرفه و سر و ته نداره. یکیشم امتحان عمومی که 29 تا سوال داده بود حفظ کنیم و از اونا امتحان بگیره. که اگه میگفت کل کتاب رو بخونید سنگین تر بود. امتحانات به خیر گذشت و حالا 7 روز تعطیلی داریم تا بخش روان.

دو فیلم دیدم و میخوام از این فرصت طلایی 7 روزه نهایت استفاده رو ببرم. یکیش از اری استر بود به اسم میدسامر که من خوشم اومد ولی فکر نمیکنم فیلمی باشه هر کس خوشش بیاد. مخصوصا این که اسم ژانر ترسناک رو یدک میکشه ولی بیشتر فلسفه داره و چیزهای منزجر کننده مثل پاشیدن مغز تا ترس.

⭐⭐⭐ از ⭐⭐⭐⭐

اری استر رو بعد لایت هوس شناختم راستش دو کارگردان دو اثر به هم ربطی ندارن ولی خوب هر دو در عالم سینمای فرمیک پدیده محصوب میشن و تو نقدها تعریف ازشون زیاد بوده.

امتحان اول امروز یکی از بچه ها دیر کرد، هفتاد نفر بعد دادن برگه ها بخاطر اون یه نفر که شهرش دور بود منتظر موندیم تو کلاس تا نیوفته. به نظرم حرکت جالی بود یکی برای همه همه برای یکی معنا گرفت. خودشم خیلی بچه ماهیه.

فردا داریم میریم تهران و من غمم گرفته. این ویروس جدیده هم داره هی خودشو نزدیک میکنه.

۰ ۳

نوشته های یک حبس شده :)))

الان که دارم اینو مینویسم تو اتاق حبس شدم واسه مامانم مهمون اومده و همه حاج خانومای محله به دلیل فوت خالم (خواهر مادرم ) به دیدنش اومدن صدای 40 نفری میاد ولی فکر کنم 20 نفر باشن آخه خانوما زیاد شلوغ میکنن و این موضوع در تخمیل تعدادشون به شدت نویز میندازه. اینجا تو اتاق من به قدری صدا میاد که نگو همه باهم دارن حرف میزنن و واقعا نمیشه حرف کسیو فهمید نمیدونم خانوما چطور صدای یه نفرو تو اینجور جمع ها تفکیک میکنن و بهش گوش میدن. بگذریم. 

فردا میان ترم دارم و شبای امتحان بر خلاف همه ی هم کلاسیام حس خوبی دارم یه حس سبکی خاصی توشه مثل حس قبل از اعدام . این که میدونی قراره یه اتفاق بد بیوفته ولی میگی گور بابای همه چی و مثل یه آدم بیخیال میری به بقیه زندگیت میرسی. 

همین حالا خانومای محله همه باهم صلوات فرستادن منم باهاشون فرستادم:))))

چند روز پیش بحث فرم و محتوا رو که خیلی تو نقدا میشنیدم تو گوگل سرچ کردم و مفهوم کلی و جالبی از فرم گرفتم قصدم اینه به مدت چندوقت (که نامعلومه) ماهی یه غزل از سعدی یا خیام + یه کتاب ترجیحا فلسفی+تابلوی فلسفی+ یه فیلم ترجیحا فلسفی رو نقد فرمیک کنم. باشد که هم تو این راه چیزای جدیدی یاد بگیرم و هم رستگار بشم :))

تو بین همه این تکسا و صوتا نقد فراستی از فرم خیلی جالب بود و طبیعی هم هست چون سال ها روش کار کرده و از این لینک (رو عکس بمالید) میتونید صوت نقد فرمیکشو بشنوید. 

این حاج خانوما چه غیبتی میکنن :)))

در زبان ساده فرم طریقه ی ارسال پیامه به ذهن مخاطبه مثلا در فیلم شهر خدا که یه راوی برزیلی فیلم رو تعریف میکنه یه سبک جدید از روایت میبینیم این سبک خودش فرمه و روایت اون راوی یعنی داستانش محتواست اکثرا منتقدای هنر معتقدن فرم فوق العاده مهم تر از محتواست ولی نظرای مختلفی هم وجود داره. 

باهمه این حرفایی که از فرم هست و فرمیستا (عاشقان فرم در هنر) اونو کینگ میدونن و محتوا رو رعیت ولی یه چیز حل نشده وجود داره و اون ترکیب فرم و محتوا داخل اثره. فرض کنید دوتا لیوان با مایع های آبی و قرمز داریم که قراره این دو رنگ رو داخل یه ظرف بریزیم زمانی که این دو رنگ باهم مخلوط میشن ما فقط یه رنگ بنفش میبینیم در واقع نه رنگ آبی باقی مونده و نه قرمز ،فرم و محتوا هم دقیقا همین شکله وقتی باهم ترکیب میشن دیگه نمی تونی تفکیک کنی که اینجاش فرمه اینجاش محتوا اگه بخوام جور دیگه این موضوع رو بگم میشه گفت فرم خودش نوعی از محتواست و محتوا خودش نوعی از فرمه و واسه همینه که جنبش محتوا هنوز در مقابل فرم مقاومت میکنه و میگه فرم بدون محتوا هیچه. 

فعلا همین

حاج خانوما هنوز دارن حرف میزنن و من همچنان حبسم :))))

۵ ۵