از منیر قیدی

در جو نقدهای جدید جشنواره فجر فیلمی جامانده از جشنواره پارسال را دیدم ویلایی ها

بازهم اسم می لنگد آخر چه اسمی است در هم قافیه سازی با معراجی ها، اخراجی ها، فوتبالی ها و... همه و همه برای قالب تجاری سازی فیلم زرد است نه برای فیلمی مفهومی که احتمالا باید در کشورهای دیگر هم به نمایش در آید و خدا را چه دیدید آبروی سینما

خارج از اسم. فیلم بدی بود نه به خاطر داستان که بخاطر فاصله گرفتن بیننده از شخصیت آن زنی که قرار است بچه های خودش را از آنجا بیرون ببرد. گاهی انقدر فاصله زیاد می شد که نمی فهمیدیدم کی و چطور رفتارش رو به تغییر می رود. گاهی هم سعی در برقراری کلامی و دیالوگی درجا میزد همچون سکانس های آخر که گفت من باید برای چیزهای بزرگتر از این خود را آماده کنم.

داستان کوچک آن دخترکی که امتحان داشت و جعبه قایم شده اش آن قدر اضافی بود که حذفش کوچکترین خلالی در فیلم ایجاد نمی کرد.

پایان فیلم شاهکار بدیش بود. هرچند پایانی که خوب نباشد خود به خود فیلم را خراب می کند اما واقعیت این فیلم هیچ برنامه ای برای پایان دقیق برای خود ننوشته و تمرکزش را روی احساسات آن هم نه با تصویر بلکه با دیالوگ کرده که n البته موفق نبوده.

نمره من به فیلم 0 از 4 نمره

۳ ۳

Collateral

قبلا تو صدا سیمای خودمون دیده بودمش نه کامل چیزی زیادی ازش یادم نبود سانسور مثل همیشه یه داستان دیگه به خوردمون داده اصل داستان اینگلیسیش جالب تر بود. بازیگری عالی و بدون نقص جیمی فاکس که انگار واسه این نقش به دنیا اومده بود تام کروزهم محکم و قوی.  انقدری خوب بود که بشه گفت انگار واقعا قاتله کمتر دیده بودیم از این نقشا ازش.

رابطه ای که بین دو نفر به عنوان یه راننده و یه قاتل شکل میگیره قابل باور و خوبه. نکته بد فیلم اینجاست که شات ها خیلی زمخت و ناشیانه عوض میشن و این تا حدودی از چنین فیلمی به دوره. تو راه رفتن بازیگرا دوربین به شدت میلرزه که اینم بده. اکشن فیلم پرداخت خوبی داره و دکوپاژ رو هواست.

راه مکس (راننده تاکسی) برای فرار از سختی کار هم در نوبه خودش جالبه من به شخصه سعی میکنم اخلاق خوبی که از شخصیتای مثبت فیلم میبینم تو زندگیم استفاده کنم احتمالا از این روش کارت پستالی اونم برای فرار از مشکلات بهره ببرم. شاید جواب داد شایدم نداد به هر حال امتحانش ضرری نداره.

جملات فلسفی وینسنت که مثل یک روان شناس حرفه ای عمق روان مکس رو میشکافتم عالی بود آدم هم زمان با وینسنت به فکر می رفت و هم زمان با اون به لطف موسیقی فیلم بیرون میومد.

نمره من به فیلم 1.93 از 4 نمرست


۰ ۳

فیلم مرهم

چند وقت پیش اگه اشتباه نکنم 4سال پیش بهمن دم دمای جشنواره فجر شبکه چهار یه برنامه‌ای داشت منتقدای سطح متوسط میومدن درباره فیلمای مختلف نظر میدادن اونجا رضا داوودنژاد رو شناختم آدم کار بلد و سینما شناسیه واسه این حرفمم دلیل دارم.

آدما وقتی میخوان درباره یه هنر صحبت کنن ظرف مدت کوتاهی میبینن که هرچی که تو بعد هنری کار هست گفتن و افتادن تو فاز تکنیک اون اثر برای همین میشه فهمید منتقد بودن کار هنری چقدر سخته. داوود نژاد تو اون برنامه دوتا منتقد روبروشو حسابی به چالش کشید و تو مدتی که بهش وقت داده بودن فیلمای جشنواره رو فقط از منظر هنری بررسی کرد.

بعد از اونم داوود نژادو زیاد دیدم تو خندوانه تو نقد سینما کلاسیک اگه اشتباه نکنم جیب بر خیابان جنوبی شبکه نمایش که اتفاقا عالی هم اون فیلمو نقد کرد و سر آخر با فیلمای باباش.

اما برسیم به فیلم مرهم با بازی خانوم طباطبایی که فیلم خوبیم بود از نظر داستانی سعید قطبی زاده و مسعود فراستی تو سال اکران فیلم دیگه علیرضا داوودنژاد فراری بعد از حمله شدید به فیلم سخیفش فراری گذری به فیلمای قدیمی از جمله همین مرهم زدن و حسابی ازش تعریف کردن منم نشستم یه بند فیلمو از اول تا آخر دیدم به نظرم دوربین خوبی نداشت به آدم احساس خوبی نمیداد و حرکت دوربین اصلا در حد و اندازه یه فیلم سینمایی که بخاطرش آدم بره بیلیط بخره بره رو صندلی سینما چند ساعت بشینه نیست. اما داستان خوبی داره بخصوص شخصیت پیرزنه که به شدت خوب پرداخت شده.از معدود آثار دختر فراریه که مخاطب به جای حس تنهایی و غربت اون دختره رو حس ببینیم آخرش چی میشه فرو میره.

قهرمان تو این فیلم از حد و اندازه یه آدم معولی که حتی حاضره برای نوش جنس هم بخره تا اون زجر نکشه فراتر نمیره اما قهرمان یه خاصیت داره که تو فیلمای بتمنی نمیتونید پیدا کنید و اون سماجتشه، سماجتی که برای ما تعلیق میاره و مارو تشویق به دیدن ادامه داستان میکنه تا ببینیم سرآخر چی میشه.

داوود نژآد با این فیلم نشون داد حرف برای گفتن داره و از اون مهم تر بلده حرفشو تو قالب سینما بزنه. امید وارم کیفیت فنی فیلماش خیلی خیلی بیشتر از این شه تا هنرش پیداتر شه.

نمره من به فیلم 0.83 از 4 نمره

۰ ۲

چطور یک کارگردان میتونه در قلب آدم جا باز کنه؟ | The Invisible Guest

شهاب حسینی میگفت : 
  فیلم خوب فیلمیه که بعد تموم شدنش تازه تو ذهنت شروع میشه  
اما من امروز میخوام برخلاف حرف شهاب حسینی یه فیلم خوب معرفی کنم که بعد دیدنش تو ذهنتونم تموم شه و تنها ازش یه خاطره جالب و پر تنش میمونه. فیلم مهمان نامرئی که محصول سینمای اسپانیاست و شباهت بسیار زیادی به فیلم بازرس داره (اگه یادتون بیاد خیلی قبل ها این فیلم رو پیشنهاد دادم ببینید) مدل کارگردانیش هم یه حس خاصی داره و هم یه حال خاص عوض کردن شاتا تقریبا نو آوریه و مدل بیان داستان خطیشم همین طور. استفاده از نور زرد و طلائی مثل فیلم ویپلش جذابیت تصویر مصنوعیی واسه چشم میاره و از نور پردازی خوب فیلم دیگه براتون نگم. بازیگراش اما برای من شناخته شده نبودن مخصوصا پسره که اتفاقا تو اسپانیا شناخته شده هم هست. البته نمیشه به بازیشون ایراد گرفت به هر حال در حد و اندازه سینمای اسپانیا هستن و انتظار برد پیت و مارلون براندو داشتن از اونا کار اشتباهیه.

تعلیق داستان نقطه عطف فیلمه کسی اولین بار این فیلم رو نگاه میکنه اصلا نمیفهمه فیلم تعلیق داره یا نه چون به قدری داخل داستان فرو میره که اتفاقات اطرافم متوجه نمیسه چه برسه به کشش اصلی داستان.
این اولین فیلم از این کارگردان بود که میدیدم و به نظرم کارگردان قابلیه صرف نظر از این که فیلمای دیگش چقدر بدن میشه گفت یه اثر شاخص داره که میتون ه باهاش از اعتبار هنریش تا آخر عمر دفاع کنه. با سینمای اسپانیا زیاد آشنا نیستم و فکر نمیکنم تو ایران طرفدار زیاد داشته باشه یه فیلم درباره رئال مادرید چند وقت پیش دیده بودم از سینمای اسپانیا که در حیطه فیلم های ورزشی فیلم خوبی نبود. اما این فیلم نظرمو در باره سینمای اسپانیا عوض کرد.
بودجه این فیلم 4 میلیون دلاره که در مقابل فیلم های هالیوودی واقعا ناچیزه و بعد ویپلش این فیلم هم ثابت میکنه میشه با پول کم فیلم خوب ساخت تو دورانی که همه چیز تکنیکال شده تو سینما.
القصه برید ببینیدش که اگر ندیدید نصف عمرتون بر فناست.
نمره من به فیلم 2.54 از 4 نمره
۱ ۶

امریکن شات | A Fistful of Dollars

از سینمای وسترن خوشم نمیومده و نمیاد. دلیلشم مشخصه حوصلمو سر میبره با اون شاتای طولانی و بی سر و تهش اما بخاطر یک مشت دلار یکم فرق میکنه. فیلم جون دار تریه نسبت به فیلمای وسترن دیگه و داخل داستانشم پیچیدگی های ریز کم نداره.

همون طور که از من بهتر میدونید استوود دو تا فیلم مشابه دیگه بازی کرده که به سگانه وسترن استوود معروفه تو این رویو که از گوگل دیدم میتونید اسماشونو ببینید:

This is the first movie of the Dollars Trilogy. Don't forget to watch the two others: 'For a Few Dollars More(1965)' and 'The Good, the Bad and  the Ugly(1966)'. One of the best trilogies and best movies ever in the history. Clint Eastwood's best movies are these 3. I'm in love with this sphagetti film genre.


به عنوان کسی که آثار جدید استوود رو دنبال میکنم برام بسی عجیبه چطور این بشر دهه 60 میلادی تو هالیوود یه همچین فیلمی بازی کرده و هنوزم که هنوزه داره فیلم میسازه و تو فیلم خودش بازی هم میکنه.

این فیلم سرشار از کلوز آپه شاید بیشتر از 800 تا کلوزآپ داره نشمردم دقیق، فکرم نمیکنم کسی بتونه بشماره. یعنی جوری کارگردان از کلوزآپ استفاده کرده که میشه تو کلاس آموزش کارگردانی به همه نشون دادش به عنوان گنجینه عظیم کلوز آپ. از همه چیم کلوزآپ داره از دست و پا بگیر تا صورت و کله اسب.

معمولا تو سینمای وسترن به کلیات داستان بها داده میشه تا جزئیات همین موضوع باعث میشه مخاطب از فیلم فاصله بگیره و بیشتر از داستان به نما ها و حس حال وسترنی و کابویی داخل فیلم توجه کنه که البته انصافا فیلمبردارم خوب این نماهارو به تصویر میکشه. در کل اگر حتی طرفدار فیلم وسترن نیستین هم توصیه میکنم یه بار این فیلم رو ببینید ضرر نمی کنید.

نمره من به فیلم 0.34 از 4 نمره

۱ ۵

Moustapha Akkad | مصطفی عقاد

از قدیم گفتن هر چیزی یه اندازه‌ای داره بجز فیلم محمد رسوالله. تو خونه ما رسم اینه که هر ساله موقع میلاد رسول اکرم یک بار فیلم محمد رسول الله پخش میشه البته نه فیلم مجیدی که اون از اعتبار ساقطه بلکه بنا به استناد اصالت فقط و فقط فیلم فرستاده مصطفی عقاد پخش میشه هر بار هم یه ورژن جدید از این فیلم رو میذارم مامان بابام ببینن.

خیلی دوست داشتم در زمان حیات این فیلمساز یک بار هم که شده ببینمش و با کفشم بیوفتم به جونش که چرا یه همچین فیلمی که میشه تو 2 ساعت سرو تهشو هم آورد تو 3 ساعت و نیم دکوپاژ کرده، این فیلم تنهافیلمیه که باتری غول پیکرلیتیو یون لپ تاب گیممو ( Lithium ion batteries required) تا ته میخوره و نیاز به شارژر داره.

4 ساعت یک عمره میشه با هواپیمای جت 8 بار عرض ایران رو رفت و اومد ولی این زمان در سال برای دید این فیلم تکراری مدام باید تکرار بشه. و بد تر از زمانش همون تکرارشه.

۲ ۴

بلک مجیک

تو این دوران که دلار شروع به پرواز کرده هرکی قیمت یه چیزیو نشون گذاشته و از روی اون میفهمه وخامت اوضاع چطوره. مثلا داماد ما میگفت از رو قیمت تخم مرغ حساب میکنه چقدر هر روز دلار بالا پایین میره و مادرم از رو قیمت موز.
القصه منم یه کالایی دارم که با توجه به اون سنجش وخامت میکنم اسم اون کالای منم دوربین فیلمبرداری فوق  پیشرفته رد red مدل دراگونه قیمت این کوچولو چیزی حدود 19 هزار دلار ناقابله که با لنز و تجهیزات مخصوصا لنز واید گرون و پایه رونش میشه چیزی حدود 50 هزار دلار که بازم ناقابه در اوایل اومدن این دوربین که قیمتش همین بود و الان هم همینه میشد با دلار 3 هزار تومنی وکرایه حمل و نقل چیزی حدود 1.400.000 میلیون تومان یا به عبارتی یک میلیارد و چهار صد میلیون تومان که رقم ناچیزی برای یه همچین کالای مهمی که صدا و سیما روش میچرخه بود. 
اما بعد از گرونی دلار و رسیدن اون به چیزی حدود 18 هزار تومن بابت هر دلار میشه حدود سینزده میلیارد تازه اونم بدون محاسبه افزایش حمل و نقل و خرید و چک سالم بودنش از آمازون.
این رقم هم برای صدا و سیما پولی نیست یا تجهیز ورزشگاه آزادی با دوربین های فوق پیشرفته تر از اینم چیز خاصی از واحد سیار کم نمیکنه اما این روزا خبر رسیده وضعیت اقتصادی صدا و سیما به شدت افت کرده و بودجه آنچنانی بهشون نمیرسه پس باید قید دوربین های بروز رو هم بزنن و علاوه بر کارهای سریالی مزخرف باید کیفیت تصویری مزخرفشونم تجربه کنیم.
اما قیمت این دوربین و هم خانواده این دوربین باز هم به اینجا ختم نمیشه چون ما تحریمیم و دور زدن تحریم ها بسیار پر هزینه و سخته برای همین شما ده برابر برو رو قیمت این دوربین. و کالای نشون کرده اقتصادی من امروزه تبدیل شده به یک کالای دست نیافتنی.
راستی میدونید قیمت این دوربین چرا تو آمریکا و اروپا ثابته؟ بخاطر این که اونجا با دوربین بلک مجیک در رقابته و اگه قیمتو ببرن بالا بلک مجیک کل بازار رو میگیره پس سینماگرهای اونجا یه جورایی مدیون بلک مجیکن. هر چند ما اینجا مدیون بلک مجیک نیستیم.
۰ ۵

کنتراست هنر نیست | نقد فیلم Cold War 2018

اول از همه به کنتراست فوق العاده دوربین کارگردان بپردازیم که با توجه به مدرن بودن تجهیزات فیلمبرداری امروزه برای فیلم کلاسیک بینایی مثل ما عجیبه. این تاکید فوق العاده یه جاهایی دوربین رو در اختیار بازیگر و صحنه فورگراند و بک گراند میذاره تا خود کارگردان و باعث میشه مخاطب احساس ناراحتی داشته باشه.
در موردکادر بندی هم باید بگم این کارگردان لهستانی با نوآوری هاش بشدت فیلم رو تضعیف کرده بعضی جاها کادر مفصل هارو میزنه مخصوصا مچ که این فاجعست از چهار هفتم و سه پنجم زیاد استفاده میکنه و تنها یک کمپوزیسیون خوب بسته دقیقا زمانی که خواننده بزرگ شده و داخل یک کافه تو پاریس میخونه چرخش دوربین عالیه و دوربین جای درستی پشت بازیگر فیکس میشه.
سیر داستان خوب و جا افتادست میشه تغییرات رو داخل شخصیتا مخصوصا چهرشون که پشیمونیم توش هست دید. از بازیگری خوشم اومد هر دو بازیگر مرد و زن (Joanna Kulig & Tomasz Kot) به خوبی از پس شخصیتشون بر اومدن.
پایان بندی اما افتضاح بود بیشتر از این توضیحی ندارم برای پایانش خودتون ببینید چقدر بده.
نمره من 0.05 از 4 نمره
۰ ۲

اتلان

اول بگم چه اسم بدی برای این مستند بود ایلان مگه چش بود چرا اسم اسب به اون مهمیو نذاشتن؟چرا رفتن اسم یه حاشیه از پایان بندیو رو کل مستند گذاشتن؟ این موضوع به این کوچیکی حالمو حسابی گرفت

از اسم که بگذریم اما مستند خوش ساختی بود داستان داشت و آدمو با شرایط زندگی اون آدما کاملا آشنا میکرد از طرفی درد اون آدما و تبانی هاروهم خوب به تصویر کشید هرچند درد آور تموم شد ولی پایان بندیش فوق العاده بود. رابطه انسان و حیوان همیشه از موضوعات جالب برای مستند سازها میتونه باشه از این مستند خوش ساخت قطعا کارهای قشنگ تری در آینده ایده گیری میشه.

درباره داستان میشه گفت اون قسمت که میره کمیته فنی کلا اضافه بود و از حوصله مخاطب خارج و تیکه عروسی گرفتن سوارکار بجا و درست کارگردانی شده بود که برای هر مخاطبی میتونه جالب باشه.

دل تنگی سوارکار هم فوق العاده بود مخاطب رو با خودش میکشید تو عمق داستان و مشکلاتش انگار هرجوری که هست نمیخواست یا نمی تونست ازش دل بکنه با وجود اون همه اسب دیگه.

قسمتای تمرین اسب‌ها هم بهترین قسمتای این مستند جالب بودن که معلوم حاصل ساعت ها فیلمبرداری و ادیت و منتاژ سنگینه.

از همینجا یه خسته نباشید به عوامل ساخت این فیلم میگم.

۰ ۲

کوپال | Kupal (فرمیک2#)

فیلم مسخره و با ضعف تکنیک چه تو کارگردانی و چه تو فیلمبرداریه. اما فرم داره و این عجیبه .خیلیم عجیبه آخه فرم داشتن تو اثار ایرانی داره این روزا به رویا تبدیل میشه. نمیخوام خود فیلم رو اسپویل کنم اما میشه پس اگه ندیدید ببینید فقط نکته فرمیشو بررسی میکنم که اگر شما عاشق سگی باشید که از همسرتون هم براتون عزیز تره باز هم برای زنده موندن مجبورید به غریزه رو بیارید و بکشیدش. در واقع فرم این حس رو در بیننده القا میکنه که زنده موندن مهم تر از عشقه.

اگرهم میخواین ببنید ارزش یه بار کامل یدن رو از نظر من داره. بازیگری هم چندان تعریفی نداشت اما از سطح متوسط ایرانن بالاتر بود.

۰ ۴