دستی روی کافکا

|     میگن کافکا به دوستش گفته بود نوشته های منو نخونده بسوزون و دوستش همچین کاری نکرده و با چاپ آثارش اونو بعد از مرگش به شهرت جهانی رسونده. احتمالا من اگه جای رفیق کافکا بودم اسم خودمو به جای کافکا رو کتابا میزدم تا هم یه جوری به وصیت خودش عمل کنم و هم یه جورایی خودم رو به شهرت جهانی برسونم. کسی هم قادر به اثباتش نبود. حالا که دارم فکر میکنم نکنه واقعا نوشته ها مال خود دوست کافکا باشه به اسم کافکای مرده زده که هجمه ها رو از روی خودش برداره و از طرفی دوست مردشو معروف کنه.

 
۱ ۲

پیانوی سرخ

|      چندسال پیش رفته بودیم خواستگاری و عروس هم پیانیست بود. بعد مراسم گفتن عروس پیانو بزنه هنرش رو ببینیم. عروس گفت نه. حالا هی خانواده های دو طرف اصرار میکردن نه بزن عروس میگفت نه نمیتونم. سرخ شده بود. بابام به عنوان هد فامیل وارد عمل شد و گفت من هیچی از موسیقی و فالش و اینجور چیزا نمیفهمم بدم بزنی اشکال نداره‌ وایستاد قیافشو دید واقعا کشش نداشت گفت ولش کن یه وقت دیگه الان فرصت خوبی نیست بلافاصله اتاق رو ترک کرد. حرکتش خوب بود انگار یه بار سنگینی از رو دوش اون دختر برداشت. هرگز پیانو زدنش رو ندیدیم ولی اون شب بجای صدای پیانو چیز با ارزش تری شنیدم.

 
۰ ۲

داداشای کارامازوف

|      یکی از طولانی ترین رمان ها و در عین حال درگیر کننده ترین رمان هاییه که خوندم در حدود 1700 صفحه و گیر و دار یک جنایت رو با دقت از قبل و بعدش در قالب قصه توضیح میده. از طرفی پر از جملات تاثیر گذار و میخکوب کننده و ازطرفی شاید وصیت نامه داستایوفسکیه چرا چون برادر بزرگتر در تله هایی گیر کرده که میدونه چطور براش ساختن. میدونه چطور کار میکنه ولی نمیتونه ازش فرار کنه. چیزی شبیه اواخر عمر تئودور.

|      بین فیلمای سینمایی هم شباهت بسیاری داره به دختر گم شده دیوید فینچر و حتی فضا سازی فیلم. اونجاهم آخرش شخصیت اصلی میدونست قاتل کیه و تمام جزئیات جنایت رو میدونست حتی پلیس محلی هم سر از کار زنش پی برده بود اما در عمل نمی تونستن کاری کنن چون به قدری جنایت با دقت و برنامه ریزی و با شواهد محکم انجام شده بود که حتی فکر کردن به اشتباه بودن سناریو هم احمقانه به نظر میرسید چه برسه به باورش.

|      ممنون از تعطیلات که همچین فرصتی رو برام پیش آورد.

۰ ۲

تحریض

|      عزیزی میگفت زندگی آدما با لذت جلو میره و تشویق خالص ترین عنصر لذته. واسه همینه اکثر آدما از اون مرتاض هندی که تو درخت میخوابه تا اون ریاضی دانی که پشت اتاق بسته فرمول اثبات میکنه دنبال اینن که دیده بشن و بعد دیده شدن احتمالا مورد تشویق هم قرار بگیرن ولی متاسفانه نمیدونن تشویق میلیون ها و میلیاردها نفر آدم مهم نیست اطرافیان و افراد در رابطه با اون هان که مهم هستن و زندگی رو میسازن.

۰ ۳

صاد با ب و یه ره بعدش

|       آثار برتر هنری جهان با وسواس خاصی ساخته شدن از نقاشی های پیکاسو بگیرید تا مجسمه های میکلانژ یا نوشته های ویکتور هوگویی که میگن تمام مدت بیداریش خودش رو داخل یه اتاق حبس میکرد و مینوشت. برای همه این ها زمان زیادی گذاشته شده. حالا چی میشه که دنیا با این همه استعداد(من میگم دیوانگی و تلاش) آدمای کمی تو این سطح داره؟ جواب من صبره. معمولا آدما دنبال نتیجه سریع میگردن و نتیجه سریع چیز به درد بخوری نیست واسه همین نا امید میشن و میرن دنبال یه کار دیگه. اما هستن کسایی که بخاطر عشق یا شخصیت منفعل خودشون صبر میکنن و نتیجه هرچند دیر ولی با ارزشه.

 
۰ ۲

احمق ها لذت می برند

|      فیلم کشتار رومن پولانسکی رو که دیده بودم میدونستم این یاسمینا رضا نمایشنامه نویسیه که داره جا رو پای بکت میذاره. احتمال میدادم همون خدای کشتار بهترین نمایشنامش باشه که همین دیروز حرمان (Desolation رو نمیدونم چطور ترجمه کردن به این رسیدن) رو خوندم. خیلی جلوتر از خدای کشتار بود برعکس شهرتش. پر از دیالوگ های عالی. شخصیت پیرمرد داستان بسیار به من نزدیکه. خدارو چه دیدید شاید منم آخر عمری این شکلی بشم. برای کسی که این طور به دنیا و مرگ نگاه نمی کنه و از یک نواختی دنیا متنفر نیست. داستان کشش زیادی نداره ولی برای من داشت. این رمان یاسمینا رضا رو برای من تبدیل کرد به بهترین نمایشنامه نویس زنده دنیا. به اینم فکر کنید کلا چهارتا نمایش نامه نویس جدی تو دنیا کار میکنن و از طرفی دوران شکسپیری تموم شده و وارد عصر نتفیلکسی اچ بی اویی شدیم.

|      قسمتی از داستان درباره اینه که خدایا منو از راحتی نجات بده به هر قیمتی. دقیقا همینجاست که شخصیت یاسمینا برعکس جریان آب شنا میکنه و به جای پیدا کردن لذت و راحتی دنبال چیز با ارزش تری میگرده. پیرمرد میگه این که گفته میشه تو پیری بیشترین وقت رو داری در اصل کمترین وقت رو داری و همه چی برات تموم شده و اتفاقا دوره جونیه که بیشترین وقت رو برای کارای دلخواهت باید کنار بذاری گول نصیحت بقیه رو نخور حقیقت پیش بازنده ها نیست. نمایش نامه دست آخر (آخر بازی) بکت هم همچین موضوعی توش پود. با این تفاوت که  پایان و بعد فلسفی این رمان از نظر من خیلی جلو تر از اون نمایشنامه هست. هر چند هر دو هنوز زنده اند. از طرفی این اولین رمان این خانومه که باعث میشه کارش چندین برابر سخت تر بوده باشه. موفقیت توش کار بزرگیه آفرین بهش و ممنون ازش.

۰ ۱

معمولی

|      تو گذشته و اوایل قرن 19 تا 20 میلادی مردم فکر میکردن تو قرن 21 چه اتفاقاتی که قراره نیوفته. قصه هایی مثل اودیسه فضایی 2001 یا سال 2000 نوشته شد که تو تخیلاتشون انسان بر جهان سیطره پیدا کرده ولی وقتی که وارد این قرن شدیم فهمیدیم جز پیشرفت در علوم هیچ اتفاق خارق العاده یا کشفی به اندازه بمب اتم نداشتیم. عمر انسان جاودانه نشد. توانایی پرواز پیدا نکردیم. فقرای آفریقایی و بقیه سیر نشدن به هسته زمین نرسیدیم از منظومه شمسی با پای خودمون خارج نشدیم فرمول یگانه جهان کشف نشد و... . این شد که در مورد قرون بعدی کسی آینده نگری نمیکنه.

۱ ۴

قمار کلی

|      محمد علی کلی میگفت زمانی گفتم بهترینم، که بهترین نبودم. میدونست بهترین نبودن با کلا نبودن تو این دنیا براش فرقی نمیکنه. واسه همین اعتبارشو قمار کرد. شاید اگه ما هم یاد بگیریم واسه چیزای مهم زندگی اینجوری قمار کنیم احتمال برد و ذره ای تغییر دنیارو داشته باشیم.

۰ ۲

Another Round

|      از کارگردان و تیمی که فیلم The Hunt رو ساخته بود و تا مدت ها مخاطب خودش رو با درگیری اخلاقیش گرفتار کرده بود انتظار عقب گرد این شکلی نداشتم. دیده بودم ایده خوب یه داستان بد رو قابل تحمل کنه ولی برعکسش رو فقط تو این فیلم دیدم. به نظر من فیلم چیزی جز خوب ادا در آوردن بازیگرا برای مست بودن نداشت. و اول تا آخر ایده الکل 2 درصد خون طبق معیارهای خود فیلم روی هوا بود.

|      هرچند در گذشته و آینده جوایز زیادی برده و همچنان میبره ولی این فیلم با هر سلیقه ای که دارید برای من یک ضد پیشنهاده. بعد از تنت دومین شوک سال بود. البته بجز هانت فلیم قهرمان بزرگ این کارگردانم رابطه پیچیده ای رو نشون میده که دیدنش خالی از لطف نیست.

۰ ۱

تخم تخمه

|      چندسال پیش گل آفتاب گردون در حد سی چهل تا پرورش دادیم و با توجه به نور کم امید زیادی نداشتیم تخمه خوبی ازش برداشت بشه. قبل تر ها تجربش رو داشتیم. خلاصه گیاه رشد کرد و از قضا تخمه خوب و بزرگی هم به ما داد. تعداد تخمه خیلی زیاد بود میتونست تا دو سال نیاز تخمه ای 4 نفر حین دیدن سریال و فیلم رو تامین کنه. تخمه هارو خشک کردیم و با رعایت موارد دقیق پروسه شور کردن اونا رو به خوبی انجام دادیم. میخواستیم تست کنیم که شبش برامون مهمون اومد. گفتیم چه فرصتی از این بهتر همه با هم تست میکنیم. خلاصه تخمه اول رو لای دندنامون شکستیم دیدم پوچه. دومی رو شکستیم دیدم پوچه سومی و چهارمی و... سر تخمه بیستم و هشتم یه نفر ادعا کرد توی تخمه شکسته شدش مغز بوده. ادعایی که هرگز ثابت نشد. 

۳ ۴