داستان نویسی با موضوع یا بی موضوع

یکی از بهترین راه های نوشتن اینه که خودمون رو به یک موضوع خاص گره بزنیم مثلا شب یلدا حالا اگه این یک موضوع با یه چیز دیگه ترکیب بشه باز هم کار ما اسون تر میشه چون محدود تره و فکر ما راهکارهای سریعتری برای ادامه داستان میده مثلا موضوع دوم پای گچ گرفته و شب یلدا حالا داستان مشخص تره و از این تکنیک موضوع برای تقویت داستان نویسی حسابی میشه استفاده کرد. بحث دوم سر پیچیدگی داستانه که بسته به ضریب هوشی و مقدار ظرافت فردی روی داستان قابل افزایشه البته همه اینا بر میگرده به پشتکار و تمرین طرف روی داستان نویسی.

یه سری موضوع برای مثال میگم خواستین دربارش داستان بنویسید: پروانه لبتاپ ، آمپول فرار از بیمارستان ، صندلی رئیس جوهر خودکار ، کارت بانکی کفش پاره

۱ ۵

اعصاب منظم

چقدر سخته ادم دقیقا موقعی که لازمه تمرکز کنه. برعکس وقتی لازم نیست خیلی دقیق و راحت و در کمال آرامش میتونه اون تمرکز به ظاهر دست نیافتنی رو داشته باشه. یه بازیگری میگفت هنر بازیگر خوب اینه که زیر فشار کارگردان نورپرداز فیلمبردار و حتی نقشش که گاهی وقتا باید تمام عضلات بدنشو به خاطرش سفت کنه بتونه دیالوگا رو فارغ از فشار روانی بگه و نباید تو این شرایط صداش غیر طبیعی بشه. یعنی کنترل 100 درصدی روی بدن و روان.قطعا ساخت یه همچین ذهنی کار هرکس نیست و نیاز به تمرین و زحمت فراون داره. دو نمونه مثال میزنم از این زحمت و قصه الاذالک

lولین مثال واسیلی لواچنکو Vasyl Lomachenko قهرمان بوکس جهان در وزن خودش کسی که به خاطر ناک اوتایی که کرده بسیار هم به سنگین دست بودن معروفه.

واسیلی در کنار ورزش های به شدت طاقت فرسایی که داره یک سری ورزش ذهنی و تمرکزی هم داره مربی واسیلی تاکید زیادی رو این ورزش ها میکنه و وقت زیادی از واسیلی به جای مشت زدن به کیسه بوکس صرف این میشه چهارتا لگو رو رو هم بزاره یا بازی اعداد و رنگ (فیلمشو از اینجا ببینید جالبه) رو انجام بده. خوب در اولین نگاه همه میگن چه کاریه خرس به این بزرگی قهرمان یه ورزش فیزیکی بیاد خاله بازی یه دختر چهار ساله رو انجام بده اون الان باید بره ورزش هوازی کنه. رو گاردش تمرکز کنه. رو رقص پاش تمرکز کنه. آخه لگو؟ 

در جواب باید گفت واسیلی رقیب کم نداره برید ببینید اونا که این کارو نمیکنن تو رینگ چطوری با یه مشت خوردن آشفته میشن و دیگه نمیشه جمعشون کرد. سابقه قهرمانیایی واسیلی و نتایجش نشون دهنده اهمیت بالای ورزش ذهنی تو آمادگی جسم و روان اون داره و نه فقط اون بلکه هر ورزشکاری به این ورزشا برای قهرمانیش نیاز مبرم پیدا میکنه.


مثال دوم فرانک اندرو در خانه پوشالی این مثال کوتاه تره اما جالبتره.

فرانک هرشب میرفت زیر زمین با اون پاروی آبیش ورزش میکرد این ورزش باعث تخلیه روانیش و آروم شدن ذهنش از افکار بد عالی بود حتی بیننده هم آروم میشد از این پارو زدن اندرو اما یه روز که حجم رسانه ها به شدت بر علیه اون بودن و مناظره رو گند زده بود دیگه پارو جوابگو اندرو نمیشد اندرو رفت سراغ اسباب بازی مورد علاقش ماکت سربازا یادمه کلر زنش ازش پرسید چیکار میکنی که اندرو گفت دارم ذهنمو مرتب میکنم. راستم گفت اونجا دیگه تخلیه ذه کارساز نبود باید مرتب میشد.

القصه به هر روشی بلدید ذهنتون رو همگام با جسمتون پرورش بدین نذارید از جسمتون عقب بیوفته.

۰ ۶

به کسی ربطی نداره

بعضی وقتا یه سری فکر احمقانه (البته از نظر دیگران احمقانه) به ذهنت میرسه همین جوری بدون دلیل فقط حوس میکنی یه کاریو انجام بدی مثل قدم زدن تو پارک یا یه دور کل مسیر دور دریاچه روتنها بدویی اما این وسط یه سری مشکل وجود داره مثلا میگی نکنه یکی منو ببینه دارم الکی واسه خودم پنج دور پارکو قدم میزنم و اگه این شک برای آشناها باشه بیشتر از اینم خجالت میکشی. در مورد لباس پوشیدن طرز حرف زدن حتی طرز راه رفتن همه و همه بر می گرده به یه چیز. اینجا همون جاییه که باید به یه سوال کلیدی جواب بدی. 
 من دارم برای دیگران زندگی میکنم یا خودم? 
جوابش خیلی سادست اگه فقط بدونیم ۱۰ سال دیگه حتی یه نفرم رفتار امروز مارو یادش نیست و از آغاز خلقت تا حالا بیشتر از چندین میلیارد سال گذشته. میشه فهمید این مسائل خیلی خیلی کوچکتر از اینی هستن که ما بخوایم بخاطرشون ناراحت بشیم.
القصه اگر یه فکر احمقانه‌ای به سرتون زد البته نه آسیب رسوندن به هر نحوی و شما نگران طرز فکر دیگران بودید بدونید اون کسی که شما براش زندگی میکنین خودتونید نه دیگران.
۱ ۷

کمک

ما یه رفیقی داریم بچه کرمانشاهه خیلیم بچه گلیه. این داشت تو خیابونای رشت دور میزد یه روز دید یه آقایی اومد جلو گفت من بچه کرمانشاهم پول نیاز دارم تا بتونم برگردم شهرم ترو خدا یه کمکی بهم بکن. خیر ببینی جون مثل این که کردیم بلد بود حرف بزنه چند کلمه ای گفت و این رفیق کرمانشاهی ما هم گفت باشه چقدر میخوای برگردی؟ گفت سی تومنم کارمو راه میندازه و این رفیقمون این پول رو داد بهش اونم تشکر کرد و رفت.

القصه چند ماه بعد این رفیقمون از همون خیابونای رشت داشته رد میشد که یه نفر جلوشو میگیره میگه آقایه پولی داری به من بدی من بچه کرمانشاهم میخوام برگردم اونجا ولی پول ندارم.خوب که به قیافش نگاه کرد دید همونه یه کلاه فقط گذاشته خلاصه یقشو میگیره میچسبونه به دیوار میگه مرد حسابی تو به من گفتی فلان قدر بهم بدی من برمیگردم الان دوباره بعد این همه مدت پول میخوای چرا اینقدر مردمو تلکه میکنی؟!!!

هیچی دیگه ولش کرد یارو رفت اما همین شد وقتی بخوایم به یکی کمک کنیم حواسمون رو جمع کنیم.

۲ ۸

خطی ران زن

امروز خیلی اتفاقات جالب افتاد که علاقه دارم کلشو بنویسم اما از اونجایی که مجالش نیست مهم ترینشو مینویسم باقیش بمونه برای بعد.

جلو صف تاکسی رانا بودم که گفتن برو تو فلان ماشین بشین از اون آقا که جلو ماشین وایستاده بود پرسیدم همین ماشین دیدم از پشت یه خانومه گفت اره همین ماشین داداشی.سرم سوت کشید مگه میشه یه راننده زن بین این همه راننده خطی بد دهن و فحش ده بیاد مسافر کشی کنه اما چیزی نگفتم و نشستم. تو ماشین یه نفر عقب نشسته بود یه نفر دیگه اومد اونم برق از سرش پریده بود با یه نیش خندی گفت راننده زنه؟!! گفت ندیده بودم تا حالا تو رشت زنی بین این راننده ها بیاد مسافرکشی کنه. از همین جمله پیداست که این شغل تو استان ها و شهرهای دیگه توسط خانوما انجام میشه البته این که یه خانوم راننده سرویس بچه های مدرسه یا امسال این باشه کاملا فرق میکنه با این که تو خط کار کنه اونم چه خطی جایی که حداقل دو نفر چاقوکش بالفطره  پنج تا معتاد و حداقل 8 نفر بد دهن دعوا گیر توش کار میکنن.

القصه تابوشکن و شیر زن نه اون خانوم علینژاده نه امثال اون تابو شکن زنیه که برای در آوردن چندرغاز پول تن به هر کاری نداده و داره پا به پای مردا کار میکنه. با تمام حرفایی که پشت سرش میزنن میسازه و اولین بودن براش عار نیست.

۰ ۴

Autotomy

خیلی این احتمال کمه که از چیزی خاص و تک خوشتون بیاد و دیگرانم هم زمان باهاتون از اون چیز خوششون بیاد.در واقع این باگ خلقته.اگه فقط یک چیز از آدما رو میتونستم کنترل کنم خواستم این بود که علایقشون رو کنترل کنم به هر حال این علایقه که از آدم یه موجود خوب یا عوضی میسازه. این علایق فرده که اونو پولکی یا تارک دنیا میکنه و همین طور بگیرید برید بالا.
امروز به پست کسی خوردم که علایقش نسبتا شبیه من بود نمیدونم اسمشو بذارم کار خدا بذارم کار کائنات یا چی؟؟ فرقیم نمیکنه مهم اینه که تو این دنیا که علایق همه خاصه اون یه نفر آدم صاف افتاد تو زندگیم یکم درباره موضوع مشترکی که مارو بهم رسوند بحث کردیم و خیلی سریع کار به علایقمون و دیدمون نسبت به جهان رسید انقدر سریع که یه لحظه فکر کردم سالهاست همدیگه‌ رو میشناسیم.با این که میدونم دیگه نمی بینمش اما برام جالب بود که یه همچین آدمیم تو این کره خاکی زندگی میکنه.
القصه با وجود همچین چیزایی دیگه لازم نیست علایق یه نفر دیگه رو کنترل کنیم خودش کنترل شده هست.
پ.ن.1: مود الانمم این آهنگه از دقیقه یک به بعد.


دریافت

۰ ۴

آبگرمکن

دیشب آب گرمکن خانه ما ترکید شدت آسیب به حدی بود که کارگران تعمیرکار و پدرم یک روز تمام روی آن کار کردند و درست نشد.

اگر شیر آب را باز می کنید و آب گرم از آن سرازیر میشود قدرش را بدانید توصیه یک قندیل بسته.

۱ ۷

از چه گونه‌ی شخصیتی رنج میبرم

با تشکر از همه دوستانی که معرفی کردند این تست رو. انصافا جالب بود و نتیجش هم بسیار دقیق.

دیگه از عکس بالا پیداست چه شخصیتی دارم و یک راست بریم سراغ این که ببینیم من چه جور آدمیم و باید باهام چطور برخورد کنید البته اگر میخواین شما هم تیپ شخصیتتون رو پیدا کنید کافیه برید در گوگل سرچ کنید آزمون تست شخصیت.

میخوام یه واقعیتی رو بهتون بگم گونه ما خیی کمه شاید در حدود 2 درصد مردم دنیا شاید حتی کمتر اصلی ترین دلیل انقراض گونه ما اینه که ما دقیق فکر نمی کنیم و از اون بدتر دقیق عملم نمی کنیم اما در کنار هوش که خیلی از گونه ها دارن گونه ما تجربه هارو تا ته تهش میره مثل ادیسون و داستان اختراع لامپش. ادیسون بهترین گونه ما نبود هر چند با این که درصدمون کمه چهره سرشناس زیاد داریم اما بازم ترجیح میدیم تو حاشیه باشیم و اگرم کار پر سرو صدایی شروع میکنیم عین خیالمون نیست بقیه چی فکر میکنن و پشت سرمون چی میگن چون نظر دیگران برامون مهم نیست.از این نظر با گونه نظریه پرداز به شدت درحال رقابت هستیم هرچند اونا تعدادشون خیلی خیلی بیشتر از ماست اما ما یه شعار داریم که میگه کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثیرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ

برای دیدن ادامه مطلب اینجارو بمال ۶ ۶

از اون ارتفاع بیوفتی نمی‌میری

قبول کردن همه حرف ها با چشم بسته از نظریات علمی بگیرید تا فلسفی و دینی و... کار بسیار اشتباهیه. آدم باید خودش تجربه کنه اما چه تجربه ای؟

بر فرض یکی بخواد هروئین رو تجربه کنه و حرف تمام آدمای گذشته و حال رو نادیده بگیره و اونو تجربه کنه. آیا این کار درسته؟ آیا به ضرر اون فرد تموم نمیشه. یا از اون بدتر شاید بر اثر اوردوز همون هروئین جان به جان آفرین تسلیم کنه اونوقت چی. از این حرفا دو نتیجه متناقض میشه گرفت یک این که نه باید رفت و همه چیزو تجربه کرد و دو این که نباید بدون تجربه کردن چیزی رو چشم بسته قبول کرد.

در این زمینه راه حل زیاد دادن اما به درد بخور چیزی گفته نشده مثلا میگن باید عواقب کار خودتو در نظر بگیری حالا اصلا کی از عاقبت حال خودش و اتفاقاتی که میخواد بیوفته باخبره مگه؟

یا یکی دیگه از راه حل ها تحقیقه.البته شنیدن کی بود مانند دید و دیدن کی بود مانند تجربه کردن پس این ور قضیه هم منتفیه و تا تجربه کامل اتفاق نیوفته قضیه حل نمیشه.

القصه من چی میگم، میگم برید از حس کنجکاویتون بپرسید کدوم راه درسته. اون میدونه چیا رو باید تجربه کنی چیا باعث سقوط و مرگت میشه.

۱ ۳

فیلم مرهم

چند وقت پیش اگه اشتباه نکنم 4سال پیش بهمن دم دمای جشنواره فجر شبکه چهار یه برنامه‌ای داشت منتقدای سطح متوسط میومدن درباره فیلمای مختلف نظر میدادن اونجا رضا داوودنژاد رو شناختم آدم کار بلد و سینما شناسیه واسه این حرفمم دلیل دارم.

آدما وقتی میخوان درباره یه هنر صحبت کنن ظرف مدت کوتاهی میبینن که هرچی که تو بعد هنری کار هست گفتن و افتادن تو فاز تکنیک اون اثر برای همین میشه فهمید منتقد بودن کار هنری چقدر سخته. داوود نژاد تو اون برنامه دوتا منتقد روبروشو حسابی به چالش کشید و تو مدتی که بهش وقت داده بودن فیلمای جشنواره رو فقط از منظر هنری بررسی کرد.

بعد از اونم داوود نژادو زیاد دیدم تو خندوانه تو نقد سینما کلاسیک اگه اشتباه نکنم جیب بر خیابان جنوبی شبکه نمایش که اتفاقا عالی هم اون فیلمو نقد کرد و سر آخر با فیلمای باباش.

اما برسیم به فیلم مرهم با بازی خانوم طباطبایی که فیلم خوبیم بود از نظر داستانی سعید قطبی زاده و مسعود فراستی تو سال اکران فیلم دیگه علیرضا داوودنژاد فراری بعد از حمله شدید به فیلم سخیفش فراری گذری به فیلمای قدیمی از جمله همین مرهم زدن و حسابی ازش تعریف کردن منم نشستم یه بند فیلمو از اول تا آخر دیدم به نظرم دوربین خوبی نداشت به آدم احساس خوبی نمیداد و حرکت دوربین اصلا در حد و اندازه یه فیلم سینمایی که بخاطرش آدم بره بیلیط بخره بره رو صندلی سینما چند ساعت بشینه نیست. اما داستان خوبی داره بخصوص شخصیت پیرزنه که به شدت خوب پرداخت شده.از معدود آثار دختر فراریه که مخاطب به جای حس تنهایی و غربت اون دختره رو حس ببینیم آخرش چی میشه فرو میره.

قهرمان تو این فیلم از حد و اندازه یه آدم معولی که حتی حاضره برای نوش جنس هم بخره تا اون زجر نکشه فراتر نمیره اما قهرمان یه خاصیت داره که تو فیلمای بتمنی نمیتونید پیدا کنید و اون سماجتشه، سماجتی که برای ما تعلیق میاره و مارو تشویق به دیدن ادامه داستان میکنه تا ببینیم سرآخر چی میشه.

داوود نژآد با این فیلم نشون داد حرف برای گفتن داره و از اون مهم تر بلده حرفشو تو قالب سینما بزنه. امید وارم کیفیت فنی فیلماش خیلی خیلی بیشتر از این شه تا هنرش پیداتر شه.

نمره من به فیلم 0.83 از 4 نمره

۰ ۲