چنل بی رو از دست ندید شاهکاره

به طور کاملا اتفاقی با چنل بی تو گوگل آشنا شدم (طی سرچ کردن فراوان آدم ما در هاوانا که قبلا توضیح دادم به اپیزود هفتش رسیدم که البته مثل این که داستانش به اون ماجرا ربطی هم نداره اما شباهت بسیار داره) فکر کنم بعد آشناییم با چنل بی یه چند ساعتی پادکس گوش دادم و مقاله های جالب نیویورکرو واشنگتن پست و نیویورک تایم رو شنیدم. فقط می تونم بگم فوق العاده هست و برام عجیبه چرا من تا به حال با یه همچین چیز باحالی آشنا نشده بودم !!!؟ واقعا چرا؟

القصه نشستم از قسمت یک گوش دادن به این برنامه با صدای فوق العاده علی بندری که واقعا دل نشینه و رفتم و رفتم تا رسیدم به اپیزود 8 برادران مخلوط تا اینجا قسمت خیلی خیلی جالب داشته قسمت کمتر جذابم داشته اما انتخاب داستانا و تیم ترجمشون انقدر خوب و رون ترجمه کردن که داستان انگار داره از زبون یکی از رفیقات برات تعریف میشه و حس خوبی به آدم میده.

هرجا هستین تو ماشین هواپیما صف نونوایی و... میتونید یه هندزفری بزارید گوشتون و از شنیدن چنل بی لذت ببرید.

۵ ۳

جفت شیش

اوه اوه اوه

واسه من که همش دست به دانلودم و انواع و اقسام طرح های دانلود از سرویس های مختلف امتحان کردم این ماه رمضون جفت شیش بود. بدجورم جفت شیش بود . تویه شب تاکید میکنم فقط و فقط تو یه شب با طرح دانلود نا محدود همراه اول 25 گیگ دانلود کردم که اونم به خاطر سحری بیدار شدن مردم و یکم افت تو دور بر ساعت 3 به این رقم رسید.

در حالت عادی من برای هرگیگ اونم با سرعت 2 مگ هزار تومن میدم اما با طرح همراه اول 25 گیگو با 2 هزارو 500 تومن گرفتم که اینم یه 6 به اون جفت شیشه اضافه کرده سرعتشو که نگو سر به فلک میکشید 5 مگم بعضی وقتا رد میکرد.

در تصویر بالا شما سرعت رو بعد از سحری خوردن مردم و خوابیدنشون میبینید که سر به فلک کشیده چون این موقع همه میرن بخوابن و برای دانلودرای مثل من که واقعا لودر دانلودیم جفت شیش حساب میشه.

تصویر بالا هم قبل از سحریه که سرعت به مرور کم میشه و تا 300 یا 400 هم میرسه ولی نگران نباشید بعد سحری دوباره میره بالا.

حالا ترفندم چی بود : فکر کنم همه بدونن ولی بازم میگم اول یه بسته شبانه 2 تا 7 صبح با موبایل میخرید برای اطلاعات بیشتر اینجا کلیک کنید بعد میرید هات اسپات گوشیو روشن میکنید و با ای دی ام کامپیوتر مثل جت لیست دانلوداتونو میذارید بره. فقط حواستون باشه باتری گوشی زود داغ میکنه و فایل لپتاب سریع پر میشه باید فضای خالی داشته باشید. گوشیم جایی بزارید که خوب آنتن بده.

نکته بعدی این که برای ایرانسل و رایتل و اصلا نمیدونم چون ندارم و باهاشون کار نکردم.اما شنیدم اوناهم یه همچین قابلیتایی برای نامحدود دارن.

در آخر اضافه کنم این ترفند برای افرادی که گیم دانلود میکنن مثل من حکم یه تانکر آب وسط بیابونو داره.


۲ ۳

شروع

همیشه شروع کردن برام یه چالش جدی بوده و هست

وقتی میخواستم رانندگیو شروع کنم ، وقتی میخواستم تاپ ده انگشتی رو شروع کنم ، وقتی میخواستم درس خوندن رو شروع کنم(که البته هیچ وقت نکردم) یا حتی وقتی میخواستم یه فیلم یا سریال جدیدو شروع کنم هیچ کدوم فرقی نمیکرد شروع کردن بود که برام زجرآور بود بعد از شروع به قول یوسین بولت من تبدیل میشم به جونوری که هیچ کس رو کره زمین نمیتونه منو بگیره اما شروع سخته، سخته مثل یه دیوار مثل مشکلی که هست اما دیده نمیشه مثل خورزوخان هیتلری.شاید ترس نتونست خوش نیومدن یا هر فعل منفی دیگه ای که میشناسید باعثسش میشه یا یه نیروی داخلی که دوست نداره آدمو از شرایط فعلیش تغییر بده.

علی ای حال بعد از 1 سال بی وبلاگی اینجارو شروع کردم. لازم به ذکره سابقه 8 سال وبلاگ نویسی رو در قدیم از بلاگفا، پرشین بلاک، وی سی پی ، حتی وردپرس و جوملا رو دارم. هروقت دیدید کسی داره زیاد منم منم میکنه بدونید هیچی بارش نیست مثل الان من :)))

القصه قول مرحله آخر برای من همین اولشه همین شروع کردن اسمشو گذاشتم قول مرحله اول که در حقیقت سختر از قول مرحله آخرم هست. (چی گفتم)


۴ ۱۱

جاسوس ما در هاوانا

بعضی وقتا یه اسم تو ذهن آدم مدام تکرار میشه _ آهنگو نمیگما اهنگ جای خودش که پدر مغز آدمو درمیاره ازبس تکرار میشه اسم خالیو میگم _ 

القصه چند ساعتی بود یه کلمه "جاسوس ما درهاوانا" مدام روزبونم میچرخید و من اصلا نمیدونستم این کلمه چیه و از کجا اومده تو مغزم حتی کوچیکترین چیززیم دربارش نمیدونستم و همین طور نمیدونستم هاوانا اصلا کجاست. هر جا بیکار میشدم و مینشتم همش این اسم میومد تو ذهنم. پیش خودم فکر کردم شاید تو خواب یه چیزی دیدم رفته تو ضمیر نا خودآگاهم یا تلویزیون یه چیز پخش کرده اینو از اونجا شنیدم یا...

یه سرچ تو گوگل زدم دیدم اسم یه رمان معروفه و یه فیلم قدیمیم از روش ساختن و کاملا معنا دار هم هست اما هرچی فکر میکنم نمیفهمم آخه چرا این باید هنوز که هنوزه توذهنم باشه و هی تکرار بشه چیزی که تا بحال حتی یه بارم نشنیدمش.

شاید آیندگان این اسموتو ذهنم گذاشتن پاشم برم کتابشوبخونم.


پ.ن 1:امتحانات ایز کامینگ

۳ ۳

یک تکه سخره شگفت انگیز

از نظر من برای این که گریه کنی نیاز داری مورد ظلم واقع بشی یا فکر کنی بجای کسی که مورد ظلم واقع شده قرار گرفتی برای مثال اگه با یه نفر درباره مرگ و میر بچه های آفریقایی حرف بزنن امکان نداره گریش بگیره شاید ناراحت بشه اما گریه نمیکنه مگر این که خودشو جای اونا تصور کنه و زجری که میکشنو درک کنه این موضوع رو امروز فهمیدم بنابر همین موضوع افرادی که بیشتر از همه گریه میکنن علاوه بر احساساتی بودن در تصور خودشون بی نهایت مظلوم نیز هستند

پ.ن.1 : اگه One Strange Rock رو ندیدید به شدت توصیه میکنم ببینید تا الان سه قسمتشو دیدم و کف کردم یه کار عالیه از کانال نشنال جئوگرافی . جریانشم مصاحبه با 8 نفر از فضانوردای مطرح ناساست که زمین و حیات داخلشو از یه پنجره جدید توصیف میکنن با یه کارگردانی فوق العاد


پ.ن.2 :زیدان خداحافظی کرده و رئالیا تو شکیم تیممون یتیم شده نمیدونیم فصل بعد میمونه میره کی میاد چی میشه و...
پ.ن.3 :به امتحانات و جام جهانی نزدیک میشیم (حس عکس پایین)

۳ ۴

کارتل لند

مستند خوبی بود مخصوصا به تصویر کشیدن گروه اتو دیفنس البته اگه علاقه ای به دیدن مستندهای مافیایی و کارتلی ندارید دیدنش براتون زیاد خوب نیست.

داستان از جایی شروع میشه که مردم از دست کارتلای مواد مخدر به تنگ اومدن و دست به تفنگ میبرن. اون طور که میگن مافیای مواد مخدر 15 نفر از کارگرای یه مزرعه رو به همراه خانواده ، بچه وحتی نوزادشون تیرباران میکنن دلیلشم فقط به خاطر ندادن باج سالیانه بود. بعد اون بزرگای اون شهر دور هم جمع میشن و یه گروه برای مقاومت در برابر مافیای مواد درست میکنن اسمشم میزارن اتو دیفنس .

اوایل با ماسک بودن اما کم کم بین مردم بر میخورن و ماسکاشونو بر میدارن ویکی یکی شهرهای مکزیکو از چنگ کارتل های مواد مخدر در میارن.

مستند از سه زاویه به کارتل ها می پردازه یکی از سمت امریکا و مرزهای مشترک با مکزیک که پلیس های آزاد آمریکا از اون دفاع میکنن یکی زاویه خود کارتل ها و پخت مواد مخدر و آخری هم اتو دیفنس.

در پایان این مستند نشون میده که سیاست مدارای مکزیک چقدر حامی باند های مواد هستن و چقدر ازشون پول میگیرن و چطور با این روش قدرت خودشونو تو مکزیک حفظ میکنن.

۲ ۱

عشق آخرشه

یه نفر بود تو محلمون خودشو مینداخت جلو ماشینای مدل بالا که اونا بزنن بهش بعد ازشون دیه بگیره در سطح محله هم شناخته شده بود. یه بار یه بزرگی از محلمون رفت بهش گفت فلانی تو جونی میتونی کار کنی پول دربیاری چرا با جون خودت بازی میکنی هر دفعه که میپری جلو ماشینا ممکنه یه ضربه به جمجمت بخوره بمیری یا نخاعی بشی تا آخر عمر بیوفتی تو خونه این کارا چیه میکنی!!!؟ طرف فقط یه جواب به اون بزرگ محلمون داد دهن اون بزرگو دهن همه افراد محلمونو بست و اون جواب این بود.

- من عاشق کارمم

۱۳ ۱۲

جشن قهرمانی

رئال برای سومین سال پیاپی قهرمان لیگ قهرمانان اروپا شد و بازم دل هواداروشو که از لالیگا پرخون بود ،شادکرد.

راستش عادت کردیم به قهرمانیامون دیگه اون حس و حال قبلو نداره اما بازی بقدری قشنگ بود که بازم هیجان ویژه ای برای ما رئالیا داشت محمد صلاح هم که همون اول مصدوم شدو خیال همه رو راحت کرد امیدوارم به جام جهانی برسه چون یه مهره کلیدیه برای تیم ملی مصر وگرنه آه مردمو فرعون دامن راموسو میگیره.

نکته جالب درباره صلاح بازیکن مسلمان لیورپول روزه گرفتنشه میگن بسیار معتقده و سر اعتقاداتش اصلا کوتاه نمیاد برای بازیکنی در سطح بالا تغذیه قبل از بازی اگه بیشتر از آمادگی جسمانی مهم نباشه کمتر از اون مهم نیست و این مسئله که مسئولین و مربی باشگاه این اجازه رو به بازیکنشون میدن تا روزه بگیره و همچنان بازی کنه برام عجیبه.

در هر صورت 17 روز تا جام جهانی مونده و همه منتظر نتیجه گرفتن تیم ملیمون هستیم نتیجه ای که میتونه برامون یه شادی ملی به همراه داشته و یا برعکسش


۲ ۲

نه سرنوشتی وجود داره و نه نداره

بیایم بدترین فرض رو در نظر بگیریم گیرم که هیچ اتفاق خوبی تو زندگیمون نیفتاد و تا آخر به همین منوال پیش رفت. مگه میشه جلوشو گرفت؟

نه اعتقاد به سر نوشت دارم و نه اعتقاد به نبود سرنوشت.با چندتا مثال بیشتر توضیح میدم

مثلا فرض کنید یه روز تو خونه نشستید و یه شهاب سنگ میخوره به خونتون و شما میمیرید یا اصلا زلزله میاد یا اصلا هواپیما سقوط میکنه یا هر اتفاق دیگه ای... به این نتیجه میرسیم که مگه دست شماست که زنده باشید یا نه قطعا نه... 

اما بیاین اونور قضیه رو ببینیم میتونید خودتونو بندازید جلوی قطار یا از یه پل بلند خودتونو پرت کنید پایین اینجا که دست خودتونه پس اینجا میشه سرنوشتتونو خودتون نوشت...

نتیجه گیری از این دو استدلال نه سرنوشتی وجود داره و نه نداره


۲ ۱

نقد فرمیک شماره 1 طوفان در دریای جلیل

خوب به عنوان اولین نقد فرمیک نه میخوام کتاب نقد کنم نه میخوام موسیقی و شعرو امثال اینهارو به نقدم. اولین نقد من نقد نقاشی زیبای رامبرانت یا به روایتی رامبراند، طوفان در دریای جلیله. 

بدون مقدمه بریم سر اصل مطلب

(برای مشاهده کلیک کنید)

نقد فلسفی:

فلسفه کار معلومه رامبراند گفته این نقاشی رو از یک صحنه داخل انجیل وام گرفته و طی سال 1630 دست به کشیدنش برده. زمانی که حضرت مسیح به همراه حواریون از دریاچه طبریه عبور میکردند با طوفانی شدید مواجه میشن و وقتی کارشونو تموم شده میبینن به سمت حضرت مسیح میرن و از اون کمک میخوان و بعد از دعا کردن حضرت مسیح طوفان فروکش میکنه.فلسفه کار فرار کردن از تاریکی به سمت روشنایی یا به عبارتی نجات ذهن و جسم حواریونه. 

نقد فرمیک :

از نظر فرم اثر به شدت حرف داره و برای همین اولین تابلوی فرمیکو برای نقد گذاشتم. اولین نکته که در جاهای مختلف از جمله فیلم خلسه بهش اشاره شد اون حواری حضرت مسیحه که مستقیم داره به بیننده تابلو نگاه میکنه و یک حس عجیبیو به مخاطب میده 

 این حواری یه دستشو به طناب قایق گرفته که مصنوعی به نظر میرسه و دست دیگش روی سرشه و با حالتی بهت زده و شکه شده به سمت ما نگاه میکنه و اولین سوال تابلو اینجاست چرا به سمت ما؟ قبل از این که به این سوال جواب بدیم باید تعداد حاضرین در قایقو بشماریم غیر از حضرت مسیح که اون پائین قایق همه دورش جمع شدن و مشخصه،13 نفر دیگه از حواریون در قایق وجود دارن که تازه مریم مجدلیه هم در اونجا نیست پس با یه مقایسه انگشتی با شام آخر داوینچی میبینیم دو نفر از حواریون تو این کشتی اضافه هستن یا بهتر بگم تعدادی داخل کشتی هستن که جزو حواریون اصلی مسیح نیستن و ممکنه قایقران و متصدی اون قایق باشن یا هرچی.  حالا برسیم به همین سوال اصلی چرا به ما زل زده ؟ به چند سانتی متر پایین تر نگاه کنید اون فردی که قرمز پوشیده داره با ترس و وحشت به سمت دریا نگاه میکنه جوری که انگار یه نفر داخل آب افتاده.

از اونجایی که ثابت کردم از دید نقاش ممکنه تعداد افراد اون قایق بیشتر از 13+1 باشه پس این احتمال قوی تر میشه. حالا به موج سمت چپ قایق توجه کنید خط موج دقیقا موازی در امتداد با زاویه ای هست که نقاش ازش به عنوان قاب استفاده کرده این احتمال وجود داره که یک فرد از قایق در اون طوفان شدید از قایق افتاده باشه و موج اونو به ارتفاع بالا آورده باشه و دقیقا ما از داخل چشم اون فرد داریم به این قایق و تمام حواریون نگاه میکنیم. این احتمال که از حالت چهره اون نفر کاملا پیداست در واقع یک فرم قویه و نه فلسفه یا تکنیک نقاشی و همین چیزاست که یک اثر هنری رو از بقیه اثار هنری جدا میکنه. 

حالا فهمیدید اون فرد داخل قایق چرا به ما زل زده چون اون داره به فردی که در داخل آب افتاده نگهاه میکنه و دست روی طنابشم حامل این مفهومه که درحال پنهان کردن این موضوع از مرد زل زده به آبه پس احتمال دوم فرمیک این تابلو اینه که اون مردی که به آب زل زده پدر یا یکی از دوستان نزدیک فرد غرق شده است که این همه مدت به آب زل زده در حالی که دیگران دیگر به آب نگاه نمی کنند و از نجاتش نا امید شدن. 

در مورد دیگر شخصیت های تابلو ام حرف زیاد هست اما نقد دوم فورمیک برای مسیر امتداد قایقه مسیری که به سمت نور نوک قایق را خم کرده. اگر به دقت تابلو را بررسی کنید متوجه میشید دور تا دور اون افراد داخل قایق رو ابر سیاه پوشونده بجز نقطه ای که نوک قایق به سمت اونه ، یعنی خورشید نماد رهایی اون حواریان از ظلمت و تاریکی.

دو فرد در درون قایق به سمت عیسی مسیح رفتن که از حالت دستشون میشه فهمید در خواستی از مسیح دارن در خواست واضحه، نجات، اما طرز این درخواست عجیبه به قدر حالت دست ها مصنوعیع که آدم فکر میکنه درخواست کاملا الکی و از صمیم قلب نیست این هم نشانه ی اینکه بعضی از حواریون از حضرت مسیح درخواست میکردند اما باور به براورده شدنش نداشتن و برای همینه که در دینشون به باور داشتن تاکیید زیادی شده. 

نقد محتوا:

محتوای اثر هم مثل فلسفش کاملا معلومه اما ترکیب این محتوا با فرم کار رو برای تفکیک سخت کرده. 

در کل هرچیزی که سعی در بیان مجرای این داستان داره محتواست از حالت چهره ی بهت زده و دکلی که یک سیم از اون پاره شده بگیر تا کسی که در قایق نشسته و عین خیالش نیست که چه اتفاقی در حال رخ دادنه. 

امیدوارم از این نقذ خوشتون اومده باشه. انشاالله ماه بعد یه تابلوی دیگه نقد میکنم.

۱ ۲