پراید یک بودن است و مرگ یک شدن
در سایه پرواز آسمانی قیمت پراید لازم دیدم یادی کنم از یک پراید عاشق.
بی نوا ساعت 3 شب هنگامی که سگ بیدار نبود ناجا و نه از ترس ناجا بلکه از شدت عشق دزدگیرش یکباره به صدا می آمد. تمام چراغ های منازل اطراف یکی پس از دیگری روشن می شد و اکابر هر یک با خانواده های خود می گفتند این دیگر چه خروس بی محلیست که این موقع شب یاد سماوات کرده. اما در همان لحظه در منزل و پارکینگ روبرو ماده پراید 132 آرام و نحیف چراغ های خود را به نشانه شنیدن صدای معشوق خود روشن می کرد و بی هیچ سرو صدایی در فراق جدایی یار از باک بنزین خود اشک میریخت.
مریدان شبی دور هم جمع آمدند که چه کنیم چه نکنیم و در آخر به قول خودم سرآخر به این نتیجه رسیدند که باید اجاق این نر پراید نکره را از پایبست سوزانند.شمع و دیلم و گل پروانه را بر داشتند و به دزدگیر آن بی نوا رسیدند. هرچه داشت کندن و بردند.
آن خر پراید بدبخت که دید چاره ای ندارد و از غم یار به جنون رسیده فردای آن روز خودکشی میکند و خود را به همراه چهار مسافرش به ته دره می فرستد.
مرسدس بنز ها سه روز عزای عمومی گرفتند و پژوها دو روز غذای عمومی پخش کرد.
سعدیا پرایدی بدیدی و بنز انگاشتی
مگر با سی و شیش میلیون پول انتظار پورشه داشتی؟