RUN
| سکانس کوتاهی تو شاتر ایلند بود که دیکاپریو میره با یه زنه تو تیمارستان حرف بزنه و در میانه های گفتگو زنه تو دفترچش مینویسه RUN من این سکانس رو هیچ وقت یادم نمیره حتی اگه اسم تمام شخصیت ها و جزئیات داستان یادم بره این سکانسه خیلی تو مغزم نشسته. انگار نماینده یه آدم آگاهه از پشت زندگیت که میدونه قراره چه اتفاق بدی تو زندگیت بیوفته و از طرفی میخواد جایگاه خودش رو هم حفظ کنه تا دیگران نفهمن داره به شما کمک میکنه. تو زندگی منم این اتفاق افتاده نه البته توصیه به دویدن و فرار. یک بار توصیه به خاموش بودن که ای کاش گوش میدادم و یک بار توصیه به دل کندن که خدارو صدهزار مرتبه شکر با مغزم گوش کردم هر چند قلبم تسمه تایم پاره کرد.