دنیای تصادفات

|     دیروز صبح تصادف کردم. سوار تاکسی بودم و از پشت محکم خوردیم به یک پژو 406. فکر می کنم رکورد دار تصادف دیدن از نزدیک باشم. حس تصادف رو میشناسم میدونم چه موقع دارم بهش نزدیک میشم این یکی رو چند ثانیه قبل از خوردن متوجه شدم. دستم رو محکم گذاشتم روی داشبورد سمت شاگرد و اتفاقا خیلی آرامش هم داشتم. کاپوت نیم متری به سمت ماشین جمع شد به اتاقک نرسید. شدت ضربه زیاد بود صدای مهیبی داشت و کمر بند هم نبسته بودم. سرم به بالای ماشین خورد که البته نرم بود و چیزیم نشد. یه دختری پشت ماشین نشسته بود که جیغ وحشتناکی زد اونم مثل من قبل برخورد فهمیده بود قراره اتفاق بیوفته. من اما ساکت موندم ارزیابیم این بود که حرف زدن فایده نداره فقط باید از صورتم محافظت کنم. پشت راننده مسافر دیگه ای هم نشسته بود. آروم بود خیلی آروم تر از من انگار از مرگ نمی ترسید یا شاید منتظرش بود. الان که فکر میکنم سه مسافر اون راننده سه نسل گذشته، حال و آینده من بودن.

۰ ۲

چیدن آلوچه مقدس

|      به عنوان یک گیلانی از ترشی جات خوشم نمیاید. البته اگر چیزی نباشد برای زنده ماندن می خورمشان ولی در حال عادی رغبتی ندارم. اسکمو های فریزرمان بعد از بستنی ها تمام می شوند و معمولا چند روزی را تنها سپری می کنند. با چنین حالی آلوچه های بالای درخت شانس چندانی برای مالیده شدن به دست من ندارند. پدرم اما چیدن آلوچه ها را امری بایدی میداند و دستوراتی برای چیدنشان به من و تمامی اعضای می دهد. معتقد است اگر آلوچه روی درخت رسیده باشد و کنده نشود کفران نعمت است و لعنت خدا و 124.576 پیامبر برآن پسری که کفران نعمت کند. درخت های خانه رشت ما بیشتر از دو نوع آلوچه ندارد ترش و شیرین و تعدادشان هم چهارتاست که دوتایشان شکسته ولی همچنان سرپاست. اما خدا رحمت کند جنگل آلوچه خانه پدری و مادریمان را گویی از هر نوع آلوچه ای که در هر جای این کره خاکی پیدا می شود یک عدد آنجا کاشته اند. یکیشان برایم جالب است اسمش به گیلکی سرخ خولی یا به فارسی آلوچه سرخ است. در جنگل ها می روید و قلمه اش را از آنجا زدند. نحیف تر از باقی آلوچه ها هست اما عظمتش وصف نشدنیست. از درخت آلوچه های ریز صبور تر است و ناله کمتری از آلوچه های ملس تغییر ژن داده شده می کند ، در هنگام باد سنگین زمانی که آلوچه های پیوندی در حال ریزش برگ و میوه هستند استوار می ماند. به هر خفتی آلوچه نمیدهد و برای میوه اش بر سر کسی منت نمی گذارد. خدایان ریشه هایش محکم و شاخه های دوازده هزار ساله اش را جوان کند. وقتی همگان بر آن شدند که با داس و تبر کارش را تمام کنند خم به ابرو نیاورد و لبخند زد. هر جای این دنیا و آن دنیا که باشم آن درخت برای من مقدس است.

 
۳ ۲

مهلکه | The Hurt Locker

|      حتما شنیده اید کسی که به خودش احترام نمی گذارد به دیگران هم نمی تواند احترام بگذارد هرت لاکر فیلمیست درباره کسی که به جان خود اهمیت نمی دهد و میخواهد جان دیگران را نجات دهد. همچون جمله اول این هم ممکن نیست چه روی کاغذ و چه در عمل نیست. کاترین بیگلو بیش از حد از موسیقی و تعلیق نماهای بسته استفاده میکند به عبارتی کباب را تا میتواند فلفل میزند که مزه بدش به دهان نیاید. برای خیلی ها هم خوشمزه است البته نه کسانی که امثال سقوط شاهینن سیاه را دیده اند.

|      روابط سربازها باهم افتضاح است. آن یکی میخواهد بخاطر چهار حرف هم تیمیش را با بمب به کشتن دهد و در دو راهی قرار دارد. دیگری سر ایست بازرسی با لگد راه را نشان می دهد. میدانم جنگ خشن است اما برای دشمن نه رفیق. شبه انسان هم در این فیلم نمی بینیم چه برسد به انسان. درباره انسجام داستان که حرفی نزنم بهتر است سه بمب و ما بیقیش داستان بی سرو ته و یک بچه دی وی دی فروش. جمع بندی این که نه شخصیت درستی میبینیم نه داستان درست با این چیزها نمی شود جنگ را نقد کرد. ولو اگر صد اسکار ببرد.

۱ ۲

خطای استدلال

|      یک ساعت تفکر بالاتر از هزار سال عبادت است و بر این اساس همه شطرنجبازان به بهشت می روند.

۰ ۲

جهاد خون دهی

|      آورده اند شخصی حوس رشادت و جهاد پزشکی به سر داشت. متعاقبا خود را به سازمان انتقال خون کشوری تسلیم کرد. قبل از خون گیری به رنگ و چهره اش مشکوک شدند که چون زردچوبه به هسته تخم مرغ زرد ماند. فشارش بگرفتند و بستریش کردند. آزمایشات مأخوذه نشان داد بیلی روبین درحد نقصان است. بخفتاندنش و دو پکسل خون ویژه بدو زدند تا بتواند یک پکسل خون اهدا کند.

 درد دل پوشیده مانی تا جگر پرخون شود 
 به که با دشمن نمایی حال زار خویش را 
 گر هزارت غم بود با کس نگویی زینهار 
 ای برادر تا نبینی غمگسار خویش را 

۲ ۱

جواب جدید

از کجا بفهمیم یکی عاشقمونه؟ وقتی به اندازه یه سیگاری که اشتیاقی به رو بوسی نداره به دیدنمون مشتاقه.

۰ ۱

فراموش نشدنی

|      چندین سال پیش وبسایتی را پیدا کرده بودم با دامین عجیب غریب که کارش مختص آپلود ویدئو هایی بود که یوتیوب آنهارا نمی پذیرفت و پاک می کرد از بریدن سر با اره برقی بگیرید تا حمله با چاقو به رهگذران انواع اقسام جنایتهای عجیب غریب و خودکشی ها هم در آن به چشم می خورد. دروغ چرا کنجکاویم گل کرد و بیشتر از این هم مشتاق به ادامه دادن قضیه شدم که در نهایت ویدئویی عجیب پیدا کردم. در یکی از کشورهای اروپایی احتمالا شرق اروپا ( زبانی نزدیک به روسی داشتند ) که حدس میزنم اکراین یا اطرافش. شخصی قصد خودکشی از بالای ساختمان حداقل 40 طبقه را داشت. آتش نشانی با تجهیزات کامل و چند طناب او را از بالا می گیرد و با قلاب کوهنوردی گیرش می اندازد و بلافاصله طناب پیچش میکند و اجازه حرکت اضافه به او نمیدهد. تا اینجای کار همه چیز معمولی و خوب بود اما  بعد از بالا کشیدن فرد توسط باقی آتشنشانان، آتشنشان در بستن قلاب خودش اشتباه می کند و از آن ارتفاع به پائین سقوط میکند. فیلم بسیار واضح و با کیفیت بود حدود سه ثانیه طول کشید تا از آن ارتفاع به زمین بخورد طاق باز رو به بالا و قیافه اش لبخندی داشت که هرگز از یادم نمی رود. دستانش را روی شکمش گره زد و بدون هیچ دست و پا زدنی مرد. باد عچیبی بود صدای زوزه باد در دوربین خش خش ایجاد می کرد کسی آخ نگفت. انگار آنجا بودم.

۱ ۳

حساس

|      اخیرا متوجه شدم افرادی که موقع غذا خوردن دیگران از صدای ملچ ملوچ اونا بدشون میاد هوش و وسواس شنوایی زیادی دارن. این افراد که خودمم یکی از سردمدارانشونم میتونن صداهای ریزی که دیگران قادر به شنیدنشون نیستن رو بشنون وهمین موضوع باعث آزارشون میشه. این قابلیت تنها فایده ای که براشون داره اینه که میتونن با دقت بیستری موسیقی گوش بدن و از موسیقی خوب لذت بیشتری ببرن.

۱ ۳

شعر تصویری

|      چند روزیه هوای رشت عجیب بهم ریخته. باد سنگین شب در عین حال روزهای آفتابی و گرم. دیشب تعدادی از لباس ها از بند افتاد پائین و مادرم منو فرستاد تا از توی حیاط جمعشون کنم. لباس اولو که برداشتم شدت باد چند برابر شد درخت های حیاط به قدری خم شده بودن که هر لحظه امکان داشت بشکنند. صدای وحشتناکی میومد نه سرد بود نه گرم. شاعرانه ترین چیزی بود که در این چندسال دیدم.

۰ ۳

آهنگ مرگ

همیشه دوست داشتم وقت مردنم سکوت محض باشه. متاسفانه خدا آهنگ خودشو میزنه و نمیشه کاریش کرد جز گوش دادن.

۲ ۳