موج

|      موج ماهیت عجیبی داره. از مولکول های آبی به وجود میاد که دائما در حال تغییره. یعنی موج دومی که از روی موج قبلی به وجود میاد ماده کاملا متفاوتی با ملکول های متفاوت نسبت به موج اولی داره. از خروشی به وجود میاد که خودش سازنده آرامشه و به آرامشی تبدیل میشه که اگه خروشی نداشت معنا نداشت. جالب اینجاست نشستن کنار دریا و دیدن همین موج خروشان به آدم آرامش میده. لعنتی حتی صداشم آرامش بخشه. تو دنیای ما آدما ولی انگشت شمار کسایی هستن که خروششون به باقی آدما آرامش بده مگر خروشی که به جای دیده شدن خودشون نقش همون ملکول های در حال تغییر رو داشته باشه و برای معنا دادن به آزادی و آرامش باشه.

۰ ۲

چهارمین غاز درحال فرار

|      پدرم با این که یک عمر کارمند بوده ولی در برق کشی، لوله کشی، تعمیرات الکترونی، بنایی، نجاری و هر چیزی که در ساخت یا بازسازی خونه هست تبحر داره. کلی هم وسایل تخصصی واسه هر حرفه ای تو انبار خونمون داریم. امروز کمرش گرفته بود و من رو برد برای تعمیر یک شیر پلیمری. زیاد سر در نمیاوردم و هرچی میگفت انجام میدادم. توی پلاستیک وسایل لوله ها که میگشت چشمش خورد به یک زانوی حرارت دیده با دستگاه جوش پلیمری ( اگه ندیدینش باید بگم مثل اتو میمونه فقط دوطرف پایه و زانوی لوله رو گرم میکنه که توی هم کیپ بشن.) ماجرای اون بست رو برام تعریف کرد میگفت 12 سال پیش که داشته لوله کشی خونه رو عوض میکرده یه تیکه از لوله که به سمت پمپ میرفت رو عوض کرده بود قبلش سه تا زانو داشت و باید به چهار تا تغییرش میداد زانوی چهارم رو میزنه و میبینه آب قطع میشه فکر میکنه از پمپه و کلی روی پمپ کار میکنه و بازش میکنه به نتیجه نمیرسه لوله کشی داخلی رو چک میکنه به نتیجه نمیرسه. خلاصه یک روز تمام وقتش روی چک کردن همه چی میگذره سر آخر داشته به صورت اتفاقی موقع باز شدن یکی از شیرای خونه از کنار بست چهارم راه میرفته که یه صدای غاز مانند خیلی ریز مشنوه. چند بار دیگه چک میکنه و میبینه دقیقا مشکل از همین جاست بست رو با انبر لوله بری از دو طرف میبره و در کمال ناباوری میبینه پلیمر ذوب شده راه زانو رو بسته و فقط یک سوراخ ریز باز گذاشته که از اون آب رد میشه و راه فرار کمی داره که اون صدارو میده. درستش میکنه و لوله کشی خونه درست میشه. بعضی وقتا زمین و زمان رو بهم میزنیم و نمیشه بعضی وقتا واسه خودش میشه حتی اگه نا امید باشیم.

۰ ۲

فرانی و زویی

|      مدت زیادی بود این قسمت کتاب لایت در خفقان به سر میبرد که با یک کتاب خوب قصد خاک تکونیش رو دارم. فرانی و زویی اثری از سلینجر معروف که اکثرا با ناطور دشت میشناسینش. رومان کوتاهیه و حدود 200 صفحه بیشتر نیست. مثل ناطور دشت به شدت درون گراست و به داخل شخصیت هاش میره و بر عکس اون اصلاً و ابداً فقط روی یک نفر تمرکز نداره بلکه هدفش نشون دادن یک خانوادست یا بهتر بگم تقابلات فکری یک خانواده. انتظار داستان پر از هیجان رو ازش نداشته باشید که حتی کوچکترین اتفاق جذابی هم توش نمیوفته ولی تا دلتون بخواد درباره فکر کردن روی دنیا و زندگی بحث میشه. برادر بزرگه خانواده که حکم قهرمان رو تو خونه داشته و حالا خودکشی کرده تبدیل شده به تکیه گاهی که زیر پوستی تمام بچه ها بهش تکیه کردن و ارجاعاتشون میرسه بهش این انگار این آدم تو مغز تک تک اونا رسوب کرده. بحث های جدی کتاب تو نیمه دوم اتفاق میوفته نیمه اول بیشتر درباره خود تفکر و جهان بینیشونه تا نقدهم.

 

 

|      اما نظر من چیه؟ کتاب داره جامعه آمریکای معاثر رو نشون میده جامعه ای که بسیار به عرفان شرق (جایی که ما زندگی میکنیم) چشم داره و فکر میکنه با مذهب (توی کتاب مسیحیت) میشه از تمام مشکلات درونی گذشت. راهکارای دیگه تا ته رفته شده و به نتیجه نرسیده اما زویی این باور رو برامون خراب میکنه و حداقل کمی فرانی رو به فکر کردن درباره واقعیت میکشونه واقعیتی که زندگی رو دردناک و روبرو شدن باهاش رو از نون شب واجب تر میدونه و اتفاقا دقیقا همین موضوع برای جامعه سرمایه داری آمریکا و مردمش کارکرد داره. اینجا زویی کتاب مثل هولدن کالفید ناطور دشت نیست که از ضعف به زندگی نگاه کنه و نگران مرغابی ها و غازهای وحشی دریاچه یخ زده باشه که براش غصه بخوریم شخصیت زویی کم از اژدهایی نداره که روی تخم هاش که برادرا و خواهراشن خوابیده و اجازه ورود کوچکترین عقیده ای که منجر به پوچی اعضا بشه نمیده شاید این دیدگاه ریشه تو خودکشی برادر بزرگتر داره ولی هرچی که هست ازش یه شخصیت موندگار تو میسازه.

۱ ۱

کی میتونم دوباره ببینمت؟

|      از عجایب آدم‌ها همین بس که آن قدر دنبال آینده می گردن که حالشان از بین می‌ره. انگار این نگرانی چند میلیون سال پیش وقتی اولین انسان‌های نخستین دنبال غذا می‌گشتن شکل گرفته و احتمالاً چند میلیون سال دیگه با پادشاهی روبات‌ها به پایان میر سه. عده‌ای هم معتقدند تا انسان انسانه آینده نمیذاره از گلوش یه قلوب آب خنک پایین بره.

 

 

|      این نگرانی زمانی به اوج خودش میرسه که دو نفر بعد از سال‌ها به هم می‌رسند و قبل از این که از بودن کنار هم لذت به برن درباره این که کجا بودی و کجا هستی و قرار بزاریم برای بعد همو ببینیم و ... بحث می‌کندن. البته از طرفی استفاده کردن واقعاً معنی نمی‌ده. مگه ته تهش میتونن چی کار بکنند‌ جز گفتن چند تا خاطره و گذران وقت یا شاید هم گفتن اشتباهات و بدتر از اون احساسات. از این ها که بگذریم انگار نه انگار که اون لحظه منحصر به فردترین تجربه‌ای هست که باهم دارند و بعدی در کار نیست. البته قلب این رو خوب می‌دو نه.

۰ ۴

کاسبی بد

|      درباره حوادث این چند روزه بگم که کلا با حکم اعدام مخالفم فرقی نمیکنه قاتل 77 نفر مثل آندرس بریویک باشید یا با تک تیراندازی جون چند صد نفر رو گرفته باشید مجازات اعدام میتونه جایگزین های خوبی داشته باشه که تو کشورهای دیگه اجرا میشه. درباره جرم اون سه نفر و چند نفر دیگه بقیه استان هاهم بنده اطلاعی ندارم ولی با اعدام مخالفم و از هشتگ #اعدام_نکنید حمایت میکنم ولی این پست درباره چیز دیگه ای هست.

|      ما یسری شغل داریم که بسار کثیفن نه از نظر پول که شاید پولشون خیلم حلال تر از بقیه شغلا باشه از نظر ذات شغل کثیفن. یه مثال بزرگش موکلین طلاقه. شاید برای تبلیغات از این واژه قشنگ آزادی بتونن خوب استفاده کنن ولی ذاتش خرابه. این که از کنده شدن دونفر پول دربیاری کثیفه دوباره تاکید میکنم پولش رو نمیگم خودش رو میگم. آدمایی که سر این شغلا هستن همیشه بین وجدان و اخلاق در سفرن. یه روز به خودشون میگن کاریه که باید انجام داد و اخلاق حرفه ای مجابشون میکنه انجامش بدن یه روز به برگزار کننده های عروسی نگاه میکنن و میگن چی میشد ما به جای جدا کردن وصل میکردیم و این جنگ تا زمان پیدا کردن یه جواب خوب ادامه داره. بعضی از آدما هم کارشون کثیفه هم پولشون کثیفه و هم کمترین عذاب وجدانی ندارن اونا به کنار اونا از آدم بودن خسته شدن.

۰ ۳

دور شدن

|      هوای رشت بسیار خوب شده و بعد از یک ماه و خرده ای آتیش تابستون بارون خوبی بارید و دما کاهش خوبی داشته. الان که دارم اینو مینویسم صدای خوردن بارون به پنجره رو میشنوم اونم وسط تابستون حس تایم اوت تیم بازنده رو دارم فقط برای یه استراحت کوتاه هرچند میدونم دو ماه دیگه باید این تابستون تحمل بشه.

|      از دست دادن برام یه چیز عادی شده. چندی پیش قرار بود یه چیزیو تو وب بخونم و هی امروز فردا می کردم حتی یبار جدی نشستم سرش که بخونم اما بیشتر از 2 ساعت نتونستم بخونمش و این روال خوندن 2 ساعته هم ادامه پیدا نکرد تا همین هفته پیش که کل سایتش از بین رفت و تراژدی ماجرا اونجا بود که من کوچکترین بک آپی از متن اعم از اسکرین کپی پیست و... نداشتم با خودم میگفتم خوب این سایته که هست هر وقت خواستم با گوشیم بالا میارم و خونه هم که با همین کامپیوتر میرم توش چرا باید نگهش دارم و چوب این تفکرم رو بد خوردم.

|      این قضیه برام درس بزرگی شد که سریع بخونم و سریع درک کنم چون اصلا معلوم نیست چه اتفاقی قراره بیوفته. شاید فردا فرصت زندگی نداشتم و همینم از دست بدم و برگشتم به کتابی که خیلی وقت بود باید میخوندمش اما امروز و فردا میکردم و مثل اسب دارم میخونمش. عدو شود سبب خیر ولی داغ اون پریدنه هنوز تو تنمه.

|      یه فیلم عجیب با دنیای عجیب دیدم به نام کاپیتان از سینمای آلمان 2017 داستانش رو نمیگم که کوچکترین حرفی درباره داستان به اسپویل ختم میشه ولی از یک آلمانی بعید میدونستم یه همچین اثر ضد انسانی درباره خود آلمانیا بسازه البته که پشت سنگر واقعی بودن اتفاق قایم شده ولی کیه که ندونه واقعیت چقدر ماته.

۲ ۵

به خاطر بچه ها

|      تابستون سه سال پیش زمانی که کارورزی افتاده بودم یه مرکزبهداشتی. یه استادی اومده بود که داشت در مورد است اختلاس حرف می زند میگفت همش به خاطر بچه هاست اینکه پولی بالا میکشن اینکه سعی می کنن زمین و خونه و مغازه به نام خودشون ثبت کنم همش به خاطر بچه هاست همش به خاطر اینکه میخوان یه کاری کن اونا تو زندگی راحت باش . هیچکس واسه خودش بیشتر از اون چیزی که می خواد جون نمیکنه شاید این جمله با اون جمله ی معروف که انسان حریصه مغایرت داشته باشد ولی هیچ کس خودش رو انقدر به خطر نمیندازه تا این قدر بیشتر گیر بیاره. حرفش زننده بود الان که نگاه می کنم بچه ها آدم رو بیشتر از اون چیزی که فکر میکردم تحت فشار میذارن شاید ده سال دیگه به حرفش  برسم شاید همه اینا به خاطر بچه هاست . 

۰ ۳

مفید

|      کوتاه سخن این که امروز از سر بی کاری نشستم محاسبه کردم هر انسان به طور متوسط 613200 ساعت عمر میکنه. 204400 ساعتش رو خوابه و از 408800 ساعت باقی مونده کمتر از 3000 ساعت کار مفید میکنه. حیرت انگیزه این حجم از اتلاف وقت جوری که هیچ کس تا آخرین لحظه عمرش نمی‌فهمه زمان کجا رفت چی شد. برای خودم فکر میکنم بیشترش رو منتظر بودم واسه چی نمیدون شاید سر هیچ و پوچ شاید سر بی هدفی شاید سر تنبلی.

۱ ۴

مرز

|      خواب، این بزرگترین اژدهای بشر این درنده بی بو و رنگ این به زیر آورنده بزرگترین بزرگان این نابود کننده تمامی غم ها و این سازنده زندگی این خواهر مرگ و برادر لذت این پدر آرامش و مادر بی قراری این خواننده بی صدا و نوازنده بی ساز این تریاق ناب هر معتاد و این باعث رشد بانی ذلت. بزرگترین خطی است که میتواند خواسته دلمان را از گول زدن خودمان متمایز کند مرزش اینجاست که ببینی چه وقت و یا بهتر بگویم چه کس ارزش گذشت آن را پیدا میکند. پیدایش که کردی زندگیت همان است محکم بچسب وگر نه تمامش در خوابی.

۰ ۲

در باب حیوان

|      حکایات کلیله و دمنه واقعا جذابه بخش عمده کتاب درباره جنایت با تفکره که فقط از دست موجودی مثل انسان بر میاد اما تو کتاب به دست حیونا بر علیه انسان یا حیونای دیگه هست. تمام حیونا تو این کتاب ظاهر پر فریب انسانی رو رد کردن و به غریزه و زیرکی خاص اون رسیدن. هرچند همه داستاناش بافت یکسان نداره اما مفهوم همه اونا تنه یک درخته، لذت بردن از سیاست مخصوصا جنبه غیر اخلاقیش.

۰ ۳