تک رنگ یا رنگی؟

سوال بزرگی از یک عکاسه این که چه عکسی باید رنگی باشد و چه عکسی سیاه و سفید. بطور کلی میشه گفت تمام عکس ها قابلیت عرضه شدن سیاه و سفید رو دارن حتی اگه اون عکس طبیعت فوق العاده چند رنگ پاییزی در یک جنگل باشه این مسئله رو آدامز تایید کرده و بعید میدونم در بین حرفه ای ها هنوز کسی بعد از 100 سال بهتر از اون طبیعت رو در قالب عکس ارائه داده باشه. اما برعکسش فرق میکنه در ذات و در عمل رنگی زمانی میشه گرفت که رنگ حواس رو پرت خودش نکنه و یا اصل عکس به سمت زیبایی بصری بره تا اون چیزی که ما بهش میگیم واقعیت مستند.

طبق این حرف میشه گفت تمامی مستند ها باتوجه به این که قرار نیست زیبایی ظاهری داشته باشن و زیبایی خودشون در داستانه باید سیاه و سفید باشن و رنگی معنا نداره. خوب تا حدود زیادی این حرف درسته و مثال نقضی نمیشه براش پیدا کرد تمامی مستند بگیرهای تاریخ سیاه سفید می گرفتن(منظورم عکاسان درست است نه بعد از اومدن فول فریم رنگی وضعیت یکم در تاریخ عکاسی تغییر کرد افرادی بودن که با بهانه رنگ می تونه هم زمان یه زیبایی بصری به حرف هنری بده اونو به عنوان نگاتیو رسمی شناختن و سیاه سفید شد براشون یه تفریح.

عکاسان معتقد به فرم ولی همچنان مسر به سیاه و سفید گرفتن بودن اونا رنگ رو یه فرزند ناخونده داخل مستند می شناختن و به جای این که پیشرفت علم دربین سازیو با آوردن رنگ جبران کنن دنبال بالا برن کیفیت فریم سیاه سفیدشون بودن که هاسل بلادهای قطع متوسط مونو نتیجش بود. بعد از سال ها همچنان این قضیه ادامه داره و الان که دارم باهاتون حرف میزنم اونا با بالاترین کیفیت دوربین های دیجیتال اول عکس رو رنگی میگیرن و بعد از اون با نرم افزارها و یا خود دوربین سیاه و سفیدش می کنن.برای همینه که میبینید در مسابقات عکاسی از بین تمامی بخش ها تک رنگ بالاترین رقابت رو داره و اصیله.

اگه از من بپرسن کدوم رو ترجیح میدم میگم اگه همزمان دو نمایشگاه عکس بود یکی تک رنگ و دیگری رنگی قطعا تک رنگ رو انتخاب می کنم.

۰ ۱

جنگ و صلح و چرنوبیل

دو مینی سریال دیدم هر دو پنج قسمتی هر دو قابل قبول و خوش ساخت و هردو دارای اشکالات زیاد در فیلمبرداری و دکوپاژ. درباره چرنوبیل از زمان دبیرستان (10 سال پیش) چیزهای زیادی شنیده بودم مخصوصا صفحه ای در فیزیک اوهانیان که به تفصیل شرح اتفاق و ماجرای آن حادثه را داده بود را به خوبی به یاد دارم اما مینی سریالش ذره ای به واقعیتی که اوهانیان در فصل فیزیک هسته ای شرح داده بود شباهتی نداشت که نداشت بیشتر سعی در گیج کردن مخاطب برای نفهمیدن طرز کار یک راکتور آب سنگین را داشت. تا به امروز رمان جنگ و صلح را هم نخواندم و با دیدن سریالش قطعا اگر عمری بود به سراغش می روم جالب آن که مخاطب خاص پسند است و از ریتم دیوانه وارش که گاهی اینقدر کند هست که خوابت می گیرد و گاهی انقدر تند که گیج می شوی بیشتر از داستان تقریبا یکنواخت چرنوبیل خوشم آمد.

می گویند جنگ و صلح به شدت از رمان تولستوی عقب است و قدرت داستان تولستوی صدها برابر مجذوب کننده تر، رمان را نخوانده ام و در این باره نظر نمی دهم اما شات های این سریال که به همت بی بی سی پخش شده دست کمی از توصیف های نویسندگان روس ندارد. ماجرایش هم همیشگی است همان بازی برای رسیدن به قدرت و رقیب عشقی اینبار با رقتی متفاوت. عنصر زیبایی برای زنان و مردان در داستان به شدت تاثیر گذار است و اتفاقات حول این محور می گذرد قطعا داستان پر مغزی پشتش است. با این حال به دلیل دکوپاژ افتضاح نمره من به این اثر 0 از 4 است.

اما چرنوبیل که به نظر می رسد اچ بی او به هر چنگ و دندانی شده می خواهد جذابیت ایجاد کند و مخاطب را در این داستان پر تشع شو با شعارهای قلمبه سلمبه همچون دروغ چه تبعاتی دارد، دروغ بد است، دروغ اخ است، هر که دروغ بگوید از سگ کمتر است و... بی دفاع کند موفق بوده حداقل تا حالا که رنک یک دنیا را گرفته اینطور به نظر می آید.نظر من این است که اصل داستان خیلی جذاب تر از آن است که شخصیت خیالی فیزیکدان زن به آن اضافه کنند اما نظرشان این بود. ادای دین به حداقل 30 دانشمندی که در این پروژه در شوروی تا پای مرگ رفتند هم انجام نشد و در نهایت حتی اسمی از آنها هم نبردند. به هر حال اما پوسته سریال جذاب بود و کلافش شمارا به دیدن یک بند آن تا آخر سوق می دهد.بهترین که چه عرض کنم در بین 10 مینی سریال لیست من هم قرار نمی گیرد. با حلوا حلوا کردن یک سریال متوسط به بهترین سریال تاریخ برایم تبدیل نمی شود. به دلیل دکوپاژ متوسط رو به پایین نمره من به این اثر 0.4 از 4 نمره.


۱ ۲

حذف شی = حذف مستند

آقای Eric Pickersgill یکی از عکاسایی که این روزا تو بازار آشفته عکاسی مستند برای خودش اسم و رسمی دست و پا کرده اونم به برکت حذف وسایل دیجیتال از عکسش و به واسطه سینه به سینه چرخیدن خبر این اتفاق انقدر در حاشیه ها رفته که اصل قضیه رو فراموش کرده و مستندش الان تبدیل شده به تصاویری که خودشون با یه وسیله دیجیتال ادیت شدن و بر علیه دنیای دیجیتالن.

در مستند واقعیت را آن گونه باید نمایش داد که هست و هنر اینجاست چطور نمایش دهیم که هم داستان باشد، هم حرف دل و هم درد را به تصویر بکشد. این که کسی عناصر را حذف کند و با این ترفند بخواهد برساند ما همه حذف شده آنیم نه آن حذف شده من دیگر مستند نیست عین عکاسی خلاقانه می ماند که البته اگر در مسابقه ای از این نظر یعنی خلاقیت شرکت کند شانسی برای بردن ندارد چون در مقابل خلاقیت دیگر عکس های مسابقه کوچک است. ولی خودمان را گول نزنیم این شهرت برای یک آدم از روی خلاقیتش نیست نشان دادن واقعیت سخت است و واقعیت یعنی مستند با قبول تمامی شرایط آن نه حتی حذف یک المان.

اگر بخواهم کوتاه بگویم عکاس خوب پشت فتوشاپ عکاس نمی شود پشت دوربین است که می تواند درد واقعی دنیای دیجیتال که روی انسان هاست نمایش دهد.

۰ ۱

سطح بدبینی

چند روز پیش آبه نخست وزیر ژاپن اومد تهران. نکات سفرشو خودتون بهتر میدونید اما تو این چند روز هرچی خوندم تو خبرگزاریا درباره این بوده که آقای آبه به چه دلیلی اومده و قراره چی رو از ایران بکنه ببره. حتی یکی هم به پیشرفتی که قراره ایران از این روابط ببره نپرداختن البته تا اونجا که من دیدم.
حتی چندتا از خبرگزاریا مثل اسپوتنیک به دلایل سیاسی مثل آشتی ایران و آمریکا و دیدار مقامات دو کشور  اشاره کردن ولی کوچکترین نشونه ای که قراره برای ایران این کشور رو به جلو باشه اصلا و ابدا نگفتن. قبلنا مردم فقط به مسئولین خودمون بدبین بودن ولی امروز تبدیل شده به مسئولین جهان جوری که فکر میکنن قراره همه سرمون کلاه بزارن.
۰ ۳

کوبروگرافی

میدونستم آقای کوبریک در عکاسی هم دستی دارن. در مصاحبه اسکورسیزی درباره کوبریک یه بار دیگه این موضوع رو شنیدم و دیگه لازم شد یه سرچ کوچیکی بکنم ببینم عکساش چطورن. از طرفی برای یک کارگردان که الهامش برای فیلمسازی میتونه از یک عکس شروع شده باشه پنهان کردن اون عکس کار ساده ای نیست اونم از چشم میلیون ها طرفدارش در جهان. چند کتاب خوب از عکساش پیدا کردم و دیدمشون و الان قطعا میگم کارگردانی کوبریک با تمام مشکلاتش هزار برابر بهتر از عکاسی شه. مستند هایی که میگیره عمدتا ساختگیه و تعداد کمی عکس واقعه خوب داره که قابل قبول اند. تعداد عکسایی که گرفته بر خلاف انتظارم زیادن و معلومه سالیان زیادی از عمرشو پای دوربیناش گذرونده.

عکاسی کوبریک عمدتا به عکاسی خیابونی خلاصه میشه و کادر بندی دوربین عکاسیش شباهتی به کادر بندی دوربین سینمایش نداره. کوبیریک تو عکاسی مستندش بیشتر سعی میکنه حس و حال افراد رو به تصویر بکشه و نه لحظه خاص اگر همین الا تو گوگل عکساشو سرچ کنید و بینید هیچ اتفاق خاص و لحظه بخصوصی مثل افتادن گربه از درخت پریدن بچه از نیمکت پارک یا امثال این جور چیزها رو نمیبینید عوضش تا دلتون بخواد آدم در حال چرت زدن، خوندن، قدم زدن، سیگار کشیدن، بغل کردن، غمگین و افسرده میبینید. این دقیقا نقطه مقابل فیلماشه که روی داستان سوارن نه زندگی روزمره.

در مورد الهام گرفتن از عکساش تک و توک میشه در فیلم غلاف تمام فلزی و ویتام شاتهای بالای زانوی مشابه دید ولی این موضوع که چرا شاتهای داخل ویتنام رو شبیه شاتهای داخل خیابون های آمریکا گرفته چیز عجیبیه چون ربطی به هم ندارن. و جز اون شباهت دیگه ای تو فیلماش و عکساش نیست.

۱ ۵

سیاست انگلیسی

سیاست انگلیسیا سادست میگن کارو خودت انجام نده چون ممکنه درگیر شی. بنداز گردن مردم اونا انجام بدن. اگه قراره مردم رو سرکوب کنی خودتو کثیف نکن یه عده دیگه از مردمی که معارضن بفرست جلو حالا که اون دو گروه خوب باهم درگیر شدن از زندگی و قدرتت لذت ببر. سیاسیون ما هر چقدر در تمام امور ضعیف عمل کرده باشن در این یکی عالین در حد لیگ جزیره. کمتر آدم و گروهی داخل ایران هستن که با گروه دیگه ای درگیر نباشن مذهبی ها با غیر مذهبی ها استقلالیا با پرسپولیسیا حتی ادمای معمولی که با یه خراش کوچیک روی ماشینشون آسمون رو به زمین میرسونن و با مخروش درگیر میشن همه تو این دایره دشمن و خودی قرار میگیرن و تا زمانی که هستن حکومت بهشون راحت و لذت بخشه.

۰ ۵

گذشته ، گذشته

کتابی را شروع کردم با نام نخل و نارنج از نویسنده ای که زیاد از او خوشم نمی آید یامین پور، تا اینجا که رسیدم بد نبود شاید مروری بر آن داشتم. عیدتان هم مبارک با یک روز تاخیر برای ایرانیان و دو روز تاخیر برای باقی مسلمانان. بگذریم
القصه داستان امروز روایت جالب استاد روانشناسی است از زمان حال، ربطی هم به روانشناسی ندارد اصل حرف جذاب است. گفت "تمام این حرف ها که می گویند در حال زندگی کن غلط است ما زمان حالی برای زندگی نداریم یکی گذشته است یکی آینده، حال سوخته است و تمام روشن نیست اگر می توانی آن را به من نشان بده اینجاست اینجاست یا آنجا... هر لحظه که می گویی اینجا سوخته است و جزو گذشته شده. از حال نمی توان لذت برد چون وجود ندارد این توهم انسان است"
در نگاه اول جملات تناقض سطحی از میلیون ها شعار تکراری واقعیت است. اما فلسفه نهان آن بیش از این است. آینده برای تو به این معناست که گذشته تو را بسازد این کار حال نیست اما هم زمان این گذشته توست که آینده را می سازد یک رابطه برگشتی بی برگشت.
۲ ۵

افتخارای کلاس

ارشیا توکلی بازیکنی که 63 دقیقه برای داماش تو اون دیدار تاریخی مقابل پرسپولیس بازی کرد همکلاسی دوران دبیرستان من بود راجع به فینال جام حذفی و حواشیش حرفی ندارم بزنم. از کلاس ما نخبه ورزشی کم نداریم صابر تبار تیم ملی بسکتبال رفت تو تکواندو چند نفر خوب داشتیم که مقامای کشوری آوردن و تو فوتسال هنوزم چند تا از بهترینای استانیم. سه شب پیش زمانی که داشتم بازی پرسپولیس داماش رو میدیدم یاد خاطرات دبیرستان افتادم یاد شوخی خرکیای تو کلاس، کاری کرد بودیم معلمای عربی استان جرات نکنن پاشون رو بزارن تو مدرسه ما از وحشت اسم کلاسمون. یاد دعواهای دسته جمعیمون یاد جملات معلم پرورشیمون که میگفت شما با این وضع هیچی نمیشین. ولی متاسفانه باید بگم شدیم و داریم روز به روز پیشرفتم می کنیم.

ارشیا وسطیه

۳ ۷

فدراسیون اراده

اراده یکی از مخوف ترین ابعاد انسانیست. روانشناسان متفق القول اند انسان بر اساس نیاز تعریف می شود شمایی که نیازتان تاپ شدن در دانشگاست یا احتمالا راضی کردن پدر و مادرتان خوب درس می خوانید و ربطی به اراده برای درس خواندن نیست. شمایی که نیازتان قهرمانی در جام رمضان فوتسال است با تمام وجود بازی می کنید و صحبتی از اراده نیست بسطش دهید به تمام موضوعات آنها می گویند اراده نیست انگیزه است اما کمی فلسفی تر می توان دید افرادی که کارهایی کرده اند نه برای دیده شدن نه برای تشویق نه برای پول و نه برای لذت. اینجاست که می گویم اراده مخوف است از آن کاری که می کنی هیچ نمی خواهی هیچ، حال می خواهد فداکاری باشد یا حمله انتحاری.

۰ ۴

اتو پلیر

بازی slither-io به صورت افزونه ای قابلیتی داره به نام اتو پلیر یعنی مارتو میذاری رو حالت خودکار کامپیوتر خودش شروع به بازی کردن می کنه و خیالم راحته که به این راحتیا نمیبازه. این بازی اساسش روی حرص زدن طراحی شده و هر ماری طمع مس بیشتری داشته باشه خود به خود تو باتلاق خودش غرق میشه و میبازه اما کامپیوتر این احساس طمع رو نداره کم کم و با حوصله کار میکنه اصلا هم مهم نیست چقدر طول میکشه تا مارتو بزرگ کنه اون فقط یه چیز میدونه (که البته اونم براش تعریف کردن) "تحت هیچ شرایطی روی زندگیت ریسک نکن" آدمای زیادی دیدم که برای کنجکاوی هم شده ریسک کشیدن مواد مخدر سیگار و بدتر رو داشتن و تو باتلاق گیر کردن. آدمای زیادی میشناسم که حرص پول زدن و بعد از سی سال فهمیدن خودشون برده پولن نه برعکس و زندگیشون نابود شد. ای کاش برای ما آدما هم تعریف میکردن نباید رو زندگیمون ریسک کنیم چون فقط یه بار شانسشو داریم.

۱ ۵