2019 World Taekwondo Championships

متاسفانه ایران با 2 نقره و یک برنز و رده دوازدهمی کار خودشو به پایان داد که اگر کارشکنی انگلیس نبود می گفتیم فاجعست. همچنین در بخش امتیاز گیری بانوان ایران با 69 امتیاز دهم شدن و مردان ایران جز 10 تای برتر هم نشدن. در گذشته نه چندان دور ایران دو بار تونسته از نظر امتیازی قهرمان جهان بشه که به عنوان یه مخاطب حرفه ای تکواندو هر دوبارشو یادمه یه بارش که قبل از المپیک ریو داخل روسیه بود رو هرگز فراموش نمی کنم چه اختلاف امتیازی انداخته بودیم اما اون روزا دیگه گذشت و حالا باید به فکر آینده این ورزش تو ایران باشیم. خوشبختانه در زمینه پایه هنوز که هنوز از بهترین کشورهای جهان هستیم شاید بعد از کره دوم. تو هیچ کشوری انقدر تراکم باشگاه تکواندو بالا نیست. تو همین مسابقات دوتا پدیده داشتیم که تا فینال خودشون رو رسوندن این نشون میده تکواندو میتونه به روزای اوجش برگرده فقط کمی اعتماد نیاز داره.
۲ ۴

نظر تارکوفسکی

از تارکوفسکی پرسیده بودند که توصیه ات برای جوانان چیست؟ گفته بود :

کسی که نتواند در تنهایی خود شاد باشد و لذت ببرد از زندگی لذت نمی برد جمع تا اندازه ای خوب است اما شادی اصلی فردی است. نمی توان تمام وقت را در جمع و گروه های دوستانه گذراند.

این جمله را بسط دهید به چیزهای دیگر مثل رشد کردن کسی که نتواند در تنهایی رشد پیدا کند در جمع ... . بسطش دهید به آرامش، بسطش دهید به تلاش، بسطش دهید به مهربانی و ... . نتیجه اعجاب انگیز است.

۰ ۳

در بند

اخیرا یکی از اقوام دور ما که خارج از ایران زندگی میکنه و اتفاقا زندگی معقولی هم اونور داره اقدام به ساخت ساختمون داخل ایران کرده و گفته میشه میخواد برگرده. چندی پیش یکی از همسایه های ماهم که با زنش آلمان زندگی می کرد برگشتن ایران و اینها همه یک موضوع رو نشون میده که بهش میگن مهاجرت معکوس.

اولین سوال اینه وضع ما که تو ایران داره روز به روز بدتر از دیروز میشه و فوق العاده از نظر معیشتی دچار مشکلیم چرا باید آدمایی که از این خاک رفتن برگردن ور دل خودمون؟

واسه این سوال دو تا جواب وجود داره :

  • وضع اونجا آنقدرها هم خوب نیست، مالیات نصف پول و اجاره خونه و خوراک و پوشاک نصف دیگه پول رو می دزده. آخر ماه یه پاپاسی هم ته دستشون رو نمیگیره و این کارو سخت میکنه
  • ارزش پول اونا با توجه به هزینه های زندگی داخل اروپا پایینه اما تو ایران این طور نیست و ارزش پولشون اینجا چند برابره میتونن به جای خرج کردنای اولیه زندگیشون اینجا رو انتخاب کنن
البته ادای دین هم هست ولی نه زیاد چون به هر حال این کشور کم چیزی ازشون نگرفته که بخوان پسش بدن.
اما مسئله اینجاست که نه اونور خوبه نه اینور حالا با این زندان بزرگ که اسمش دنیاست چیکار میشه کرد؟ این اولین باره که بیرون برای یه طیفی از آدما مشکل ساز شده. تک تک کتاب های روانشناسی مسئله رو داخل خود آدما می بینن و از خارج به عنوان یک موضوع کم ربط و شاید حتی بی ربط یا می کنن اما واقعیت این نیست محیط هم تاثیر میذاره.
القصه با یک مشت آدم در آینده ای نزدیک روبرو میشیم که از خارج مونده و از داخل مونده ان و داخل یک بند بزرگ به اسم کره زمین گیر کردن.
۱ ۵

پول دیه

اخیرا ویدئویی پخش شده که دختر خانمی به همراه دوست (پسر)ش در حال ویراژ دادن در محله ای زدن به چند ماشین دیگه از جمله پرایدی که در اون فردی کشته شده و اون (نا)مرد هم بعد از انجام این تصادف زده در رفته. و خانوم از ماشین پیاده شده داد و هوار که چرا با ماشینم این کارو کردی چرا داغونش کردی و ... بعد که پلیس اومد هم بهشون گفته بذارید من برم پول دیه شو میدم و چیکار به من دارید و... . خارج از این که مشخصه داخل کله این جور به ظاهر پولدارا چیزی به نام عقل نیست میشه یه چیز دیگه هم فهمید اینا چیزی به نام انسانیت هم ندارن اینارو ول کنید حاضر کل مردم بدبخت رو مثل چنگیزخان گردن بزنن و آخرشم پول دیه شون رو بدن.

بزارید یه استدلال هم وزن استدلال اون خانوم براتون بیارم تا بفهمید چقدر مسخرست. برفرض اسم اون خانوم و محل زندگیش مشخص بشه یه نفر بره آمار رفت اومد اون خانوم در بیاره و با یه نقشه حساب شده اونو تو بلوار کنار خونشون زیر بگیره و بکشه بعدشم پلیس بیاد بگه چرا کشتیش اونم بگه دیشو میدم مشکلی نیست اون وقت تمام قاتلای این کشور یه استدلال محکم برای قتلشون دارن اونم این که دیشو میدیم چیه مگه.

پ ن 1 : میخواستیم ریش همایونی را با موزر بزنیم دیدیم زیرش جوش دارد موزر را مضر دانستیم و دست نگاه داشتیم.

۰ ۴

به شعاع یک پرگار

  • تنها کارهایی به درستی انجام می شوند که روی آن ها تمرکز داشته باشید.
  • تمرکز تنها زمانی رخ می دهد که از موضوعات حاشیه ای دور و روی یک نقطه متمرکز باشیم.

از دو جمله بالا یک واقعیت تلخ را متوجه می شویم. نمی شود همزمان دو کار انجام داد و نتیجه خوب بگیریم باید حتما روی یک کار کار کنیم. مثلا همزمان یک ورزشکار بزرگ و یک عکاس بزرگ نمی شویم یا یک آشپز برگ و یک برنامه نویس بزرگ. و این موضوع برای خیلی ها دردناک است.

آیتمی را از مجموعه آیتم های مدیری در شوخی کردم به یاد می آورم که فردی آمده بود هم میخواست فوتبالیست بزرگی شود و هم بازیگر بزرگی آن لحظه خنده ام گرفت که چه خواسته دوری اما وقتی به خودم نگاه کردم فهمیدم به خودم خندیدم نه برای مشکلش که برای خواسته های خودم که از دو و سه تجاوز کرده.

۱ ۷

یور نیم

انیمه متوسطی است. دلیل گرفتن نمره بالایش و ایستادن در جمع صد اثر برتر ای ام دی بی را نمی دانم احتمالا ژاپنی ها و عاشقان انیمه ژاپنی که تعدادشان کم هم نیست با هم برای رای دادن به آن یورش برده اند که موفق هم بوده اند.

سنت ژاپن را به زیبایی به تصویر می کشد. فرهنگ جزو لاینفک هنر ژاپن است از نقاشی ها و پارچه ها تا سینما و انیمه همه و همه از فرهنگ تاریخ و بیشتر از همه سنت ژاپن وام گرفته اند و درباره آن حرف میزنند و یور نیم هم از این نظر مستثنا نیست.

عشق در این سبک هنر بیشتر از این که داستانی باشد موید نیاز است افرادی که عاشق می شوند انگار به غذایی برای خوردن می رسند و آنهایی که عاشق نمی شوند و نیستند گویی به دنبال غذا یا هر نیاز فیزیولوژیک دیگری هستند که البته بد است. فاصله گرفتن از متد داستان گویی بر پایه رخداد عاشقانه به ظاهر اتفاق خارج از کتاب میمونیست اما در عمل جز کسالت برای خواننده چیزی ندارد.

جزئیات زیاد فیلمنامه بد است. به قدری بد که بعضی موقعیت ها آدم می ماند به اصل داستان در حال اتفاق بی اندیشد یا به جزئیات های کلاس تصویر. بگذریم که در نگاه اول هر دو را از کف می دهیم.

از لازمه نانوشته هر انیمه ژاپنی شوک و اغراق زیاد است که نمیدانم چرا روی چنین چیزی تولیدکنندگان اصرار دارند شاید به خاطر مخاطب کودکشان است که نگاه این مدلی را از اوجب واجبات می بینند. با کوچکترین اتفاق عجیبی شخصیت های داستان وااااااا اییییی اویییییی را سر می دهند و از جدیت داستان به شدت می کاهند مقایسه کنید با تولیدات پیکسار می فهمید.

اثر به شدت کات می خورد شات از بالا و پاین چپ و راست کات می خورد که برایش چند سکانس خوب هم ساخته و تدوین هم در کلاس بالاییست اما سریع و پشت سرهم است و باعث می شود سریع از دست بدهم جای این که ببینیم و فکر کنیم.

جدال تکنولوژی و ثروت هم در نوع خود جالب است بی شک از اولویت های تولید چنین انیمه ای بردن مخاطب به ژاپن قدیم و سیر تحول آن به ژاپن جدید است که موفق هم بوده.

توکیو در داستان به مثابه یک رویا می ماند افرادی که در آن زندگی می کنند کار سنگین درآمد بالا اقتصاد خوب غذاهای درست حسابی و هزاران چیز دیگر دارند جز یک چیز و آن هم آرامش است. این بخش انیمه خوشم آمد که تنها یک خلال می تواند تمام آرزوها و رویاهای انسان را پاره پوره کند قبلا به آن توجه نکرده بودم و جالب بود.

یکی از جالب ترین چیزهایی که ذهنم را در این انیمه مشغول کرد زیر نویسش بود در واقع زیرنویسش فقط در زیر نبود در بغل و بالا و چپ و راست اطلاعاتی از ژاپن فرهنگ گفتار فرهنگ نوشتار و ترجمه آهنگ ها داشت که عالی بود چه بسا سکانس های زیادی را به برکت داشتن این زیر نویس خوب توانستم بفهمم وگرنه من کجا و فهم آن زبان خرچنگی کجا. خدا به زیر نویسورش یک در دنیا و صد در آخرت دهد.

نمره من به انیمه 1.12 از 4

۰ ۳

فرار از زحمت

نقشه فرار یک به قدری بد بود که حالم در میانه آن بهم خورد. جز 15 دقیقه اول آن که کمی جذابیت کاذب آن هم برای مخاطب عام داشت جز مزخرف چیزی از آن ندیدم. نه تعادلی نه داستان منسجمی نه قهرمان درست حسابی نه ضد قهرمان خاصی گویی اکشنیست برای زیر پنج ساله ها.

بیشتر از این درباره بد بودن فیلم نمی گویم از همه متدها و مترهای استاندارد اکشن زمان خود سنگ فرس ها دور است زبان قادر به بیان افتضاح بودنش ندارم.

ما جمله ای به نام فیلم بد بود بازیگری خوب نداریم بازیگر خوب در فیلم خوب شکل می گیرد و فیلم بد هم می تواند بازیگران خوب را در گرداب خود غرق کند. از خودم بابت 2 ساعت هدر دادن عمرم برای این فیلم عذرخواهی میکنم.

نمره من به فیلم 0 از 4

۲ ۶

مجلس ایران کجاست

بهروز افخمی در یکی از مصاحبه هاش گفته بود در دوره حضور من در بهارستان یک مضوع بسیار مهم را فهمیدم و آن این بود که تصمیمات مهم کشور در این راه رو ها گرفته نمیشود. به عبارتی مجلس قانون گذار بر قانون گذاری تاثیر آنچنانی ندارد و بیشتر شبیه نماست تا آنچه بدان معروف است.

حال سوالی به وجود می آید پس اگر نماست چرا در زمان انتخابات کاندیدا های مجلس به همراه لیست های عریض و طویل شان از روی جسد و جنازه هم بالا می روند تا با تکرار خود حتی یک کرسی را هم از چنگ ندهند؟

جوابش قدرت است شخص بعد از رای گیری در داخل استان و حتی در خارج آن قدرت خوبی می‌گیرد. جوری که با یک زنگ رای دادگاه آن منطقه و ناحیه را عوض کند جوری که اقوام و فامیل خود را به صورت هویج در منطقه استحفاظی خود لوستر کند.

نمایندگی گویی به اسم خدمت به مردم و در عمل خیانت به مردم شده. آنها که خود را وکیل مردم می دانند حاضر نیستند حرفهایشان حتی از آن سالن سبز حتی بیرون رود چه رسد به گوش موکلانشان . آخر کدام موکلیست که صدای وکیل خود را نباید بشنود.

برگردیم به حرف افخمی که گفت تصمیمات مهم اینجا گرفته نمی شود کار اصلی نمایندگان هم این نیست( از نظر خودم رانت بازی و لابی گریست چه خوب چه بد. بله درست شنیدید رانت خوب برای پول کندن از مجلس در راستای استان و ناحیه خود همین قدر پست و ناچیز ). افخمی ادامه داد می ترسم روزی بفهمم تصمیمات اصلی را در جایی مثل وزارت خانه هم نمی گیرند که البته حرف خطرناکی است اما دور از واقعیت به نظر نمی رسد. به راستی نمایندگانی که علاقه بسیار برای خدمت صادقانه دارند چرا زمانی که پایشان به آن خانه نحس باز می شود می لرزد و دیار و زندگی خود را می فروشند البته بجز چند استان که بالاترین حجم بودجه کشور یک راست در جیب آن ها می رود و دو قورت و نیمشان باقیست. چرا قول هایشان فراموش می شود. چرا دیگر از مردمی که هر روز برایشان سخنرانی و وعده اشتغال می دادند یادی نمی کنند.

نکند هدفشان از نمایندگی چیز دیگری جز وکالت ملت است که در این صورت حق الناس عجیبی پشت گردنشان می ماند.

۱ ۵

never give up سه تا صد تومن

بازی های مرحله نیمه نهایی جام قهرمانان اروپا یا همان ( UEFA Champions League ) را کم و بیش دیدم بیشتر از فوتبال اینبار انگیزه ها بازی کردند انگیزه نباختن که به باخت رسید انگیزه بردن که به برد رسید و حتی انگیزه باخت با دو گل که با چهار گل به پایان رسید. بیشتر از این که جالب و باور نکردنی باشد خنده دار است.

چند دقیقه پیش آقای صدر از آن ور دنیا در فوتبال 120 گفت یورگن کلوب مرد تسلیم شدن نیست و روحیه جنگنده اش باعث شد بازی به شکل دیگری تغییر کند. تمامی لیورپولی ها همین بودند به دروغ می گفتند انگیزه نداشتیم و باور نمی کردیم این اتفاق بیفتد همه آنها ته دلشان باور داشتن منتها به زبان میاوردند که فوقش با یک یا دو گل ببرند. این حرف من را باور نمکینید دلیل میاورم اگر لیورپول با همان یک گل یا دو گل می برد و حذف می شد محمد صلاح چگونه با پیراهن خود در میدان می رفت با آن شعاری که در صورت باخت به یک فحش بزرگ برای لیورپولی ها می مانست تا انگیزه. نکند سینه خیز تا وسط میدان می آمد و آنها را در آغوش می گرفت که اشکال ندارد باز هم تسلیم نشوید.

می گویم لیورپولی ها امید داشتند چون خودم هم از زمان اوج گیر صلاح لیورپولیم چون در داخل خودم داشتم که در نیمه دوم گل دوم و سوم را میزنیم می دانستم در بازی تاتنهام هم قرار است در دقایق آخر اتفاقی بیفتد اتفاقی که همه منتظر آن اند. اتفاقی که فقط از انگیزه برد به دست می آید نه از انگیزه مساوی حریف و آن اتفاق هم افتاد.

فوتبال سطح یک دنیا درس بزرگی برای ما داشت این که برای پیروزی نیاز به جنگیدن داری نه تمام کردن بازی هر چه زودتر.

۱ ۴

به سمت پول

بعضی ها داغشو دوست دارن یا همون (Some Like It Hot) فیلم بدیست هم در صنعت هم در کارگردانی و هم در ژانر کمدی. آن دو بازیگر اصلی مرد بی تشابه به لورل و هاردی نیستند اما در سطح بسیار پایین تری مخاطب را می خندانند. حرف فیلم بزرگ است این که به زنان در این دنیا سخت می گذرد اما این حرف را نه بلد است به تصویر بکشد نه داستانی درستی دارد که با آن مخلوط کند وفقطمی خواهد با ایجاد پیچش و ربط دادن بی ربط ترین موضوعات به هم آن را کش دهد. تنها جیزی که در نهایت از کل فیلم باقی می ماند آن دیالوگ های نیمچه فلسفی فیلمنامه نویس است که البته در حد و اندازه یک شعار هم نیست چه رسد به داستان. سیر داستان و حل پازل گونه سکانس ها و پازل ها جذابیت و تعلیقی به ما نمی دهد و از آن دسته فیلم هایی است که مخاطب به راحتی می تواند وسط آن پاشود، به دستشویی سری بزند و یک ربع بعد با دیدن یک پلان همه چیز ندیده را ظرف چند ثانیه به دست بیاورد.

مرلین مونرو را  آورده اند که فقط بفروشد و اسم فیلم را هم این شکلی گذاشته اند که بفروشد وگرنه داستان ربطی به اسم ندارد و صد البته بازیگر انتخاب شده هم به کاراکتر نمی خورد. خاصیت پول و شهرت هالیوود خواه ناخواه گریبان جامعه بازیگران و کارگردانان آن زمان را گرفته بود و طبیعیست که کارگردانان بعد از دادن یک یا دو فیلم خوب از هنر به سمت پول حرکت می کردند در این بین بعضی به شدت سعی در نگه داشتن هردو یعنی پول و هنر کنار هم کردند که از جمله آنها ویلیام وایلر است که سر سوزنی موفق هم بود اما عمدتا خراب کرد و خراب کردند. راجع به داستان کارگاهی وایلر بعدا اگر عمری بود نقطه نظری می نویسم.

برگردیم به فیلم عموما جایگاه دوربین خوب است داخل قطار هیچ تکانی از بیرون نمی بینیم و قطار بدون کوچکترین تحرکی به هیچ وجه حسی ندارد و تا نکشیدن ترمز اضطراری تماشاگر را گویی فریب می دهد. سکانس تمرین افتضاح است بی دلیل صدای ساز را کم می کند تا کمی بتواند درون آن دو مرد را به ما نشان دهد که تا پایان فیلم نا موفق است. هتل بد نیست دوربین کادر های در عمق خوبی دارد نشستن و روزنامه خواندن به نظرم بهترین کادر کارگردان است. برای مخاطبی که فیلم کمدی را به ماهو کمدی می بیند یک کمدی با داستان چند وجهی غیر قابل درک است اما همین موضوع می تواند ارزش فیلم را نزد منتقدان رده متوسط و نه بالا بیشتر کند. اصولا منتقدان درجه بالا بجای عمق به دقت در حرف و روایت حال فیلم می پردازد و برای همین است که می بینید هرچه کلاسیک است در لیستشان اول و هرچه فلسفیست در لیستشان آخر است.

سکانس تعقیب آنقدر بد است که حس کمدی پیشکش حس درام را هم نمی تواند انتقال دهد دوربین به ظاهر قوی کارگردان تا جایی با آن دو بازیگر همراه می شود و بعد از آن ثابت می ماند و آن دو از کار خارج می شوند حال قرار است بعد از چند دقیقه که آن دو از چپ و راست وارد کادر شوند ما بخندیم که باید بگویم شات مضحک نیست حماقت کارگردان چرا

سکانس داخل کشی به شدت زیاد است و حرف درستی برای پیشرفت روایت نمی زند. در آخر بگویم این فیلم یک شاهکار کمدی نیست یک افتضاح صنعتیست.

نمره من به فیلم 0 از 4 نمره است با ارفاق


۰ ۴