سرگرمی جان

از بین تمام کارگردانان فراری از دکوپاژ که زمین و زمان رو بهونه میکنن که به خاطر فلان چیز (از استرس بازیگر، شرایط بد زمین، نداشتن ریل، نیاز به تغییر و..) دکوپاژ نساختیم. به یکیشون خیلی علاقمندم. اون یکیم قطعا John Wells هست نه اصغر فرهادی. دوربین جان به شدت میلرزه اما در جای مورد نیاز ثابت میشه هیچ وقت ادای این کارگردان تهیه کننده های جوجه رو در نمیاره که ما بودجه نداشتیم صاف میره سر اصل مطلب میگه وقت نداشتیم چون اصل کارش روی زمان زیاد سرگرمیه نه دریای پر عمق فلسفی.

سرگرمی جان برای ما از حرکته نه از معنی، معنی نه به معنای فهم کامل یک پلان که حتی شده برای من زودتر فهمیدن و بروز احساسات روی یک پلان هم کفایت میکنه اما دریغ از همون.

زیر دکوپاژ در روها به یک قاعده کلی اعتقاد دارن اونا میخوان با کمترین زحمت بیشترین بازده رو تولید کنن اونم محصولی که تو لحظه دیده میشه و زودم فراموش میشه شاید اگه ازتون داستان یکی از قسمتای فلان مجموعه تهیه شده به دست جان رو بپرسن نتونید هرگز به یاد بیارین با این که به دقت قبلا دیدینش ولی اگه درباره اودیسه فضایی کوبریک بپرسن مثل فرفره بپرین بالا و سریع داستان به نظر من نداشت شو بگین.

فرق دو اثر هم در اینه اودیسه بخاطر این اودیسه شد و موندگار برای نسل ها که هفته ها برای یک سکانسش نقشه دکوپاژی ریختن و عرق  اما برای آثار جان نهایتا بیست دقیقه و عمده وقت روی میزانسن و کنترل بازیگری گذشته میشه.

القصه امثال مثل جان پول شمارو میگیرن و سرگرمتون میکنن اما امثال مثل کوبریک میخوان فکر شمارو بگیرن و متحول بشین نه سرگرم. این تضاد بین مردم عام و خاصه که همیشه تاریخ مردم عام به دلیل دوست نداشتن کار کشیدن از مغز بردن.

۲ ۴

روزمره

میخوام روزمره نویسی رو یکم تست کنم ببینم چطوریاست از همین پستم شروع میکنم خدا رو چه دیدید شاید مشتری شدم
امروز خیلی خوب شروع شد انتقام تمام بی خوابی هفته رو یجا درآوردم تا 10 صبح خوابیدم.
کمی از آموزش های چف جواد جوادی رو دیدم مخصوصا کوبیدشو که با ترفندها و هنر خاص خودش ساخته بود به نظرم خوبه آدم تو چیزای قدیمی نوآوری داشته باشه و اونارو مدام با شرایط روز آپدیت کنه حتی اگه اون چیز کوبیده سنتی باشه.
کمی نرد رایتر و کمی سین سینما (سینما سینز) دیدم یه ویدئویی که خیلی برام جالب به نظر اومد مال اشتباهات زیاد فیلم روم ساخته Tommy Wiseau بود که یه چیز حدود 1 میلیون خورده ای اشتباه ازش در آورده بود البته بیشتر جنبه فان فیلم رو گرفته بود تا اصل قصه اما هرچی بود کلی باهاش خندیدم.
همچنین امروز اومدم یه تخم مرغ درست کنم سر خورد از دستم ریخت تو ظرفشویی و رفت.
کمی هم زبان خوندم داستان رد کلیکو و بیشتر از هر چیزی ورزش کردم.
۲ ۴

بی نشان

 ای بس که نباشیم و جهان خواهد بود 

 نی نام زما و نی‌نشان خواهد بود 

 زین پیش نبودیم و نبد هیچ خلل 

 زین پس چو نباشیم همان خواهد بود 

هیچ فکر کردین اگه نبودیم چی میشد؟ قطعا هیچی دنیا همینی که هست می موند. چند وقت پیش یه توئیت دیدم نوشته بود کهکشان در زمان زنده بودن شما و یه کپی از همون عکس با کپشن کهکشان بعد از شما به زبون بی زبونی گفت اگه باشید یا نباشید اگه مثل هیتلر یا چنگیزخان مغول فلان قدر آدم بکشید یا اگه مثل گاندی یا مخترع قلب مصنوعی فلان قدر انسان نجات بدید آخرش فرق خاصی نمیکنه حداقل تو عالم مادی و آدمای متریال گرا وضع همینه.
غصه دنیا رو نخورید آخرش که چی گیرم انتقامتو گرفتی در نهایت مگه چی میشه غیر این که جا برای انتقام بعدی طرف مقابل ایجاد می کنی. اگه یکم باهوش باشی میفهمی تهش از نظر مادی پوچ مطلقه و زندگی مادی اینجا جز هیچی بهت چیزی نمیده. یا باید بری تو یکی از ادیان و به زندگی دوباره در آخرت ایمان بیاری و یا تا آخر عمر استرس مرگ و پوچی رو تحمل کنی.
۰ ۳

در باب تابستان و مغز

قبلا از بد بودن تابستون گفتم از حس حالش متنفرم از گرمای هواش از این که هیچ راه فراری برای عرق کردن تو خیابون نیست. اما این دفعه میخوام از تاثیرش تو نوشتن بگم. تابستون مغز آدمو خشک میکنه بدجور خشک جوری که انگار ارتفاعات کلیمانجارو با کویر لوت جاشون عوض شده. هرچی زور میزنی یه چیز به داستان اضافه کنی یا حداقل شاخ و بال بهش بدی پیشرفت که نمی کنی اون چیزی که یادت بودم از یادت میره.

القصه تابستون برای من بیشتر از این که فصل کار باشه فصل زنده موندنه.

۰ ۲

هولدن

راجع به آدما حرف زدن چقدر سخته دستت میلرزه نکنه یه جا خطا کنی تعریف بی جا انتقاد بی جا نکنه ناراحتش کنی و... ایرانم که فرهنگش اخلاق حرفه ای نمیشناسه جنبه ها هم که همه مثل من پایین تا دلت بخواد. خلاصه حرف زدن درباره آدما اینجا مثل رفتن به جنگ بدون سپره.

احتمالا میدونید و خبر دارید هولدن یه هو رفته الانم یه چند ماهی میشه خبری ازش ندارم شاید بقیه (مخصوصا رفقاش اینجا) بدونن چی شده. کسی که خیلیارو دوباره علاقه مند به وبلاگ نویسی کرد و خودشم از ایران بگیر تا عراق و روسیه طرفدار پیدا کرد. کسی که رک بود بعضی وقتا بقیه از جمله خودم می ترسیدیم بهش کامنت بدیم بعضی وقتا هم خیلی گرم و خودمونی انگار سالهاست داریم باهم حرف میزنیم. تو خیلی از مسائل شوخی نداشت حتی با قدیمیا. عقایدشم جالب بود از سیاست بگیر تا فوتبال و فرهنگ از بمباران حلبچه بگیر تا اتفاقات 88 از پست های جنجالیش سر انتخابات از تریبونی که داشت از عکس اتاقش که بدون اجازش رفت اینستا از زندگی شخصیش از روابطش از استخدامش از اسم های مستعار دانش آموزاش از اون پست که گفت پیامبر شدم از جایزه حقدو از دورهمی هاش که مو به مو مسائل مالی رو مثل ماشین حساب در میاورد همشون جالب بود و تک. هولدن با تمام بدیاش خودش بود خود خودش ادای کسیو در نمی آورد و بین رک ترین آدمایی بود که میشناختم.
زیرنویساش همیشه برام جالب بود یادمه مستند آقاش سلینجر و از رو زیر نویس اون دیدم یا بهتر بگم خوندم. از آهنگایی که گوش میداد متنفر بودم و هیچ وقت این فرصت پیش نیومد که بهش بگم با این سبک حال نمیکنم. کم کامنت میذاشتم براش. 
هولدن تو بیان یه چیز حدود 900 تا پست گذاشت گاهی وقتا با فاصله زیاد گاهی وقتا با فاصله کم گاهی وقتا واسه دل خودش گاهی وقتا برای تعدادی خاص گاهی وقتا هم واسه همه. شاید بشه گفت جزو 50 فرد تاثیرگذار تو زندگیمه و جالب اینجاست که هرگز ندیدمش البته برام مهمم نیست چه شکلیه من شکل واقعیشو دیدم. کاشکی برگرده و دوباره جنجال به پا کنه.
باقی بقا رفقا
۲ ۸

وسواس کامل بودن

کتاب را باز می کند پیش خود می گوید از امشبمان که دیگر 2 ساعت مانده بگذار فردا کتاب را شروع کنم تا بتوانم آن را تماما در یک روز بخوانم. کتاب را می بندد و 35 سال است که قرار است آن فردا بیاید.

همه ما کم و بیش خصلت بالا را داریم بعضی می گویند یک خط کتاب که چیزی نیست بعضی می گویند یک صفحه کتاب و برخی نیز می گویند یک فصل چیزی نیست. اما تمام اینها چیزی هستند خط به خط آن ها نقطه به نقطه شان حرف به حرفشان

اگر این حروف به ظاهر کوچک کنار هم نبودند کتابی هم نبود دسته کم نگیرید شان تک تک آنها ارزشمندند. اگر وقت دارید 10000 تا از آن ها بخوانید اگر نه 300 تا و اگر باز نشد 20 تا نشد یک نقطه.

خدا می داند اگر لغت هایی که می گفتم قرار است بعدا کامل یاد بگیرم همان موقع یاد می گرفتم الان چند زبان بلد بودم.

سرآخر این که انقدر دنبال کامل کاری نباشید مگر ناقص کاری چه عیبی دارد.


پست بعدی شماره 300 است به وبلاگ نویس فقید هولدن تقدیم می کنم و درباره او و هیولای درونش کمی می نویسم

۱ ۷

بدی بزرگ

بلاگ نویسی یه بدی بزرگ داره و اون وقته. هر پست میتونه بیست دقیقه تا چهل دقیقه وقت آدم رو بگیره. اگه موضوعی که داره پست میشه ارزش خاطره داشته باشه و یه جور دفتر خاطرات شه که خوبه اما اگه چیزی باشه که ما میدونیم و قراره بقیه هم استفاده کنن کسل کننده میشه. یکی دیگه از دلایل این که همه دارن از وبلاگ کوچ میکنن حتی قدیمی ها اینه.

۱ ۵

خر و گل

گویند خری را به شاخه گل محمدی بستند. صاحبش برای ستردن گیاه دارویی به اطراف رفت. خر فریاد ها زد و صیحه ها درید. شخصی از صخره ها می گذشت و فغان را شنید. گفت: 

چه سازیم و درمان اینکار چیست 

بر این رفته تا چند خواهی گریست

خر پاسخ داد بانگ من از فرط رفته نیست از بهر اوست که مرگ را برایم زندگی کرده. مرد گفت:

لیکن کو فرار از بانگ مرگ نیست


۰ ۲

لینوکس برای کودکان

ساده سازی چیزهای سخت فقط کار فاینمن نیست. دوستان در توزیع لینوکس هم زحمت می کشند و هر دفعه یک سیستم عامل ساده تر برای مخاطب ساده تر درست می کنند. از جمله این سیستم عامل ها شکره. اره درست شنیدید شکر همون شکری که تو چایی میریزیم هم میزنیم با نون و پنیر میخوریم.

شکر مخصوص بچه هاست. بیشتر روی یه مانیتور بزرگ که رو میزه و لمسیه نصب میشه. میتونن دیجیتال باهاش نقاشی کنند آهنگ پخش کنن با شخصیت های دو بعدی بازی کنند و حسابی به پرورش مغز در حال رشدشون بپردازن. همونطور که گفتم شکر بر پایه لینوکسه مثل عابر بانک امنیتش بالاست اما نمیشه ازش پول برداشت باید فقط تفریح کرد. هرکاری جنبه خوب و بد داره دستگاهای الکترونیکی هم مستثنا نیستن مخصوصا مادرا وقتی مداد و کاغذ میبینن دوست دارن بچه ها با اونا نقاشی کنن نه یه چیز دیجیتال. از طرفی کاغذ و قلم نیاز به قطع درخت داره و اینم فاجعست. در نتیجه بشر داره به سمت شکر شدن پیش میره و چیزی طول نمیکشه که ببینید کاغذ و قلم منقرض میشه. هر چند بعید به نظرتون برسه.

۰ ۵

ایتالیا ایتالیا

اول از خوبی های فیلم می گویم.

شاتها قشنگ است رنگ عالیست طراحی دکور خانه تابلوها و حتی طراحی آشپزخانه عالیست. دغدغه خوب به تصویر می آید و بازیگری فراتر از سطح معمول خود بازیگران است و از نظر من در سطح بالاست مونتاژ قشنگی هم دارد زمانی که موتورش را می خواهد معرفی کند به زیبایی فیلم های قدیمی را در کنار هم قرار می دهد حتی راتاتویل را ک من دوسش دارم.

زوم دوربین هم در سطح بالایی است  می داند کجا زوم شود و کجا الکی به بازیگر نزدیکمان نکند. از تو شات ها هم خوشم آمد. چپ و راست کردن صدای فیلم را متوجه شدم و خوشم آمد. کتابی بودن فیلم هم بد نیست.

این شاتش هم که عکسش را برایتان این زیر آپ می کنم زیباست.

تخیلات نصف دوم فیلم افتضاست

موسیقی های ایتالیایی مورد استفاده سوپر افتضاست.

دیالوگ نویسی سوپر ابر افتضاست.

داستان فیلم و قصه سوپر ابر سوپر فوق سوپر افتضاست.

پایان ابر ابر ابر ابر ابر ابر ابر ابر ابر افتضاست.

و در کل فیلم ابر افتضاست.

نمره من به فیلم 0 از 4 است آقای کاوه صباغ زاده کار بسیار داری

۱ ۲