سه شنبه 19 آذر هم تموم شد.
آذر امسال عجیب داره میگذره هیچ سالی اینقدر سریع نمیگذشت واسم. خوب خوابیدم و صبح هم حس خوبی داشتم بعد مدت ها. دیشب یه خوابی دیدم برقام رفت. خواب محمدرضا گلزارو دیدیم میخواستم بهش فحش بدم ولی ازش گذشتم. (اتمام خواب) (شروع واقعیت)رفتیم بخش بچه های گروه طبقه بالا نیومده بودن جای اونا دارو دادیم دیگه استاد گفت حالا که موندین اینجا بمونید تا آخر چهار روز. اتاق عملم قرار شد لباس ببریم چهار نفر چهار نفر بریم از هفته بعد. یه کنگره ای هم درباره سوختگی داره برگزار میشه میخوایم بریم. طبقه سه نسبت به طبقه دو ضعیف تر بود ولی بازم خوب بود. نهار خونه بودم و کوکو سبزی خوردم. مدتیه سیب هم زیاد میخورم انگار سه تا روزی نخورم آروم نمیشم. خواب بعدازظهرم داشتم چند ساعتی. شبم فیلم رشته خیال رو دیدم این پل اندرسن خیلی خوبه هر فیلمی ساخته خوشم اومده هم اون مرشدش هم این هم اون خون به پا خواهد شد. کمی زولا بازی کردم و بقیه رو از دم تیغ گذروندم. کمی هم یوتیوب گردی این بار تو یوتیوب یه چیز خیلی با حال کشف کردم که اسمشو تو تیتر این پست میبینید. طرف میره از خیابون ها با میکروفن و دوربین 4k قوی فیلم میگیره و تو کانالش آپ میکنه. یکی از ویدیو هاشو دیدم رفتم ژاپن. نه این که دلم پر بکشه ها انگار تو خود خود ژاپنم خیلی تجربه جالبی بود واقعا دمش گرم.

پلان سکانس هم فیلم میگیره قطع نمیکنه و این حس مارو به واقعیت اونجا بودن بیشتر نزدیک میکنه. چندتا کانال اینجوری دیگه هم پیدا کردم که ذوقم رو برانگیخت. هنوز نتونستم مرد ایرلندی رو تموم کنم فکر کنم بینش یه چندتایی فیلم دیدم. یاد جمله هیچکاک افتادم می گفت :
مدت زمان فیلم باید با حجم مثانه بیننده متناسب باشه.