دخترک کوچک

در درون من دخترکی است که 4 بار امتحان راهنمایی رانندگیش را افتاده.

در درون من دخترکی است که از اشتباهات نکرده خود پشیمانست.

در من دخترکی است که امتحانات ترم خود را به نحو احسن پاس شده.

و همچنین در من پسرکی است که هم رانندگی را بار اول قبول شد و هم امتحانات را بار آخر رد.

۵ ۸

رخداد بر پل نهر جغد

فیلم کوتاهی عجیب با رویا و بی رویا دارای حس کلاسیک و بی تجربی فراوان کارگردان. اما داستانش و شوک آخرش ارزش دیدن را برایش آورد.

نمره من 0.04 از 4 نمره

۲ ۴

نفرین شده

گویی بعضیان به ذات نفرین شده اند. در ایران می خواند فحش می خورد. حجاب را تبلیغ میکرد فحش می خورد. در اینستا پست می گذاشت فحش می خورد. نمی گذاشت فحش می خورد به ترکیه رفت فحش می خورد. تتو میزد فحش می خورد. حال که رد داده هنوز فحش می خورد. حال سوال اینجاست پس کی بس است؟ فحش های نثار تو میلیون و میلیارد را رد کرده پسر جان.
هر چند فحش مردم صلوات است.
۴ ۸

از منیر قیدی

در جو نقدهای جدید جشنواره فجر فیلمی جامانده از جشنواره پارسال را دیدم ویلایی ها

بازهم اسم می لنگد آخر چه اسمی است در هم قافیه سازی با معراجی ها، اخراجی ها، فوتبالی ها و... همه و همه برای قالب تجاری سازی فیلم زرد است نه برای فیلمی مفهومی که احتمالا باید در کشورهای دیگر هم به نمایش در آید و خدا را چه دیدید آبروی سینما

خارج از اسم. فیلم بدی بود نه به خاطر داستان که بخاطر فاصله گرفتن بیننده از شخصیت آن زنی که قرار است بچه های خودش را از آنجا بیرون ببرد. گاهی انقدر فاصله زیاد می شد که نمی فهمیدیدم کی و چطور رفتارش رو به تغییر می رود. گاهی هم سعی در برقراری کلامی و دیالوگی درجا میزد همچون سکانس های آخر که گفت من باید برای چیزهای بزرگتر از این خود را آماده کنم.

داستان کوچک آن دخترکی که امتحان داشت و جعبه قایم شده اش آن قدر اضافی بود که حذفش کوچکترین خلالی در فیلم ایجاد نمی کرد.

پایان فیلم شاهکار بدیش بود. هرچند پایانی که خوب نباشد خود به خود فیلم را خراب می کند اما واقعیت این فیلم هیچ برنامه ای برای پایان دقیق برای خود ننوشته و تمرکزش را روی احساسات آن هم نه با تصویر بلکه با دیالوگ کرده که n البته موفق نبوده.

نمره من به فیلم 0 از 4 نمره

۳ ۳

بهترین دوست

سلمانی محله مان می گفت بهترین دوست تو همان زن وبچه تو هستند به دوست دیگری دل نبند که جز منافع شخصی چیزی نمی بیند. این تعبیر بدبینانه است اما قطعا در خصوص مقادیر زیادی انسان صدق میکند نه همه. اما نته اینجاست که ما خود در دوستی منافع شخصی را می بینیم و حق می دهیم به خود اما در دیگران فقط جرم. فکر می کردم کاش مورچه بودم با دوستانم می رفتیم تا یک بال سوسک را به خانه بیاوریم و احتمالا در راه هم گل می گفتیم و گل می خندیدم غم گرانی گوشت هم نداشتیم.

۴ ۶

وضع حمل

دوربینم بزرگ بود و زمانی که نمی خواستم کسی آن را ببیند و مستند عکاسی کنم مجبور بودم آن را زیر کاپشنم قایم کنم با بندی دور گردن و بالا کشیدن زیپ کاپشن کاملا استتار می شد بدیش آن بود که سطح برامده ای روی شکمم تشکیل میداد و هر که از دوستان مرا می دید می گفت چند ماهه ای برادر؟ و نیش خندی هم به همین مضمون می زد.

۲ ۸

صداقت

دروغ می تواند تو را برای لحظاتی راحت کند اما تا زمان بیدار شدن وجدان. صداقت یک لحظه تو را می کشد و یک عمر آرامش با زندگی جدید بعد از مرگ. حال انتخاب با خودتان.

۰ ۶

چوب خدا

داستان بر اساس واقعیت و دارای صحنه های دلخراشیست اما سقم الفه داستان کماکان در حاله ای از ابهام است.

در یکی از دانشگاه های این کشور پهناور استادی سنگدل در حال انداختن پشت سرهم دانشجویان بود. انقدر انداخت و انداخت که ناگه خدا از پشت سرش پنجره اتاق را بر سرش انداخت. (بعدها به ما گفتند باد. اما مگر می شود باد آن پنجره هشت کیلویی داخل شیار را بندازد !!؟ و آن چه بادی بود که آنجا بود و اینجا نبود)

صدای مهیب شیشه شکسته شده و آه و ناله دگر گزیدگان اتاق اساتید ارش الهی را به لرزه انداخت.

آمبولانسی نیامد دیگران آن استاد سنگدل را با ماشین به اورژانس رساندند. شدت ضربه کم نبود. آسیبی هم به گردن وی رسیده بود.سخت زنده مانده بود و از گذشته خود پشیمان. بد قضیه آنجا بود که نمرات را با واسطه برای آموزش رد کرده بود. گفتند هفته ها در بیمارستان خوابیده خدا را چه دیدید شاید خواب معرفی به استاد می دیده.

و گفتند این اتفاق ممکن است برای هر کسی رخ میداد الکی افتادن پنجره را به افتادن بچه ها ربط مده باری تعالی را در این حادثه  محصول مدارو خود را مبذول مکن و شاید حاجت ها در این زمره است که جمیع از آن بی خبریم و خرافاتی نباش اما من نشان دارم که ربط داشت. آن سنگ دل قدیم از ترم بعد، موقع انداختن دقت بیشتری می کرد و چه نشانی از این بالاتر .

آن روز که چپ و راست می انداختی

روی هرچه نمره بود از ته دل می تاختی

استاد ازل درسرنوشتت نوشت

تا زین اشتباهت بر دانشجویان زرین ساختی

۳ ۶

کامل و اکمل

این پست مناسب برای گروه +G است.
برنامه نویسان می گویند برنامه نویسی تمامی ندارد و بینهایت است کامل که هیچ چه رسد به اکمل. افشارپ ویداست. اسکلار هم مارا اسگل کرده. لیسپ تنها لیسی است بر این کیک بزرگ. هسگل مانند عقاید هگل. پاسگال همچون پاسگاست با پلیس و بی سرباز. اما یک نام میان تمام آن نا اکملان اکمل است و آن اکمل است که اکمل است.
کاملان را قید حالت زین سبب ببریده اند
کاملی باش که کامت پر کنند از اکملت
۳ ۷

ارائه عکس

روزی در یکی از کلاس های عکاسی دختری عکس خری را ارائه داد . استاد بعد دیدن عکس به دخترک نگاهی کرد و با صدای محکم رقا گفت عجب خریست !!!!! دخترک گفت مرا می گوئید. استاد گفت نه خره عکس را میگویم. حاضرین جلسه هارد خوسبیدند و از شدت ابتسام ترکیدند.

آن خری که عکسش سیاه است وسفید

آن چه داند از مکان از محیط

۱ ۵