95 ساله

|     مادر بزرگ من 95 سالی سن داره. به صورت دوره ای بین بچه هاش نگهداری میشه و حالا هم پیش ماست. آدمایی که پیر میشن مثل بچه کوچیکا میشن. آلزایمر شدید داره جوری که وقتی داریم بهش غذا میدیم میگه غذا میخوام گرسنمه. یعنی در حد 3 یا 4 ثانیه رو فراموش میکنه. مثل بچه ها میخوابه مثل بچه ها غذا میخوره و مثل بچه ها مراقبت میخواد. از زمان قاجار و قحطی و فقر رو دیده تا دوران کرونای الان. اگر زنده بمونه سال 1405  صاحب قران میشه. امروز ازش مراقبت کردم و بهش سیب دادم خورد یه قاچ سیب رو کلی طول داد تموم کنه. کم حرف میزنه خیلی کم. فقط میگه گرسنمه و تشنمه. تو سال های اخیر چیز دیگه ای ازش نشنیدم.

|      آری رسم روزگار چنین است.

۲ ۳

سیکل

|      من به یسری آهنگا علاقه دارم که هیچ حسی ندارن. نه هیجان نه آرامش و نه مفهوم. همش یه چرخش سیکلن دور یه دایره و اگه اولشون رو به آخرشون بچسبونید هیچ کس نمیتونه بفهمه ترک تموم شده و انگار تا بینهایت میشه بدون هیچ درکی ادامشون داد. این آهنگا درسته بی هیجانن ولی اوج دارن جوری که اگه به یه کاری مشغول باشید متوجه اوجشون نمیشید. در مجموع مثل صدا و ریتم قلب میمونه که جنین میشنوه ولی نمیدونه وجود داره.

 

 

Rubedo by lena raine
The sleeping prophet
What have we done to each other? By trent Reznor

۱ ۴

به طول خوردن غذا

|      دیدین بعضی غذاها انقدر طول میکشه که تا درست بشن آدم قبل خوردنشون سیر میشه. عمر آدمم مثل همین غذاها میمونه انقدر طول میکشه که به یه چیز برسی که وقتی بهش میرسی دیگه برات خوشایند نیست. یه زمان عدد رندی مثل 00 برای یه سال به نظر خیلی دور میرسید حالا که بهش رسیدم فکر میکنم مثل یه چشم بهم زدن گذشته. بجنبید کاری که دوست دارید انجام بدید که داره دیر میشه.

 
۰ ۳

مروری گزارش وار بر اتفاقات امسال

|      سال با بحران سنگین کرونا شروع شد. یک ترم سخت گذشت و یک ترم آسون ادامه داره. امسال از هر سال دیگه ای بیشتر ورزش کردم البته ورزش من دوتا دنبله با قدم زدن که کرونا تاثیری روش نذاشته و نخواهد گذاشت. پائیز بسیار دیر گذشت مردم درگیر و دار بورس بودن و بجز سهام اولیه چیزی نخریدم. اما مردم به هوای ثروت تا خرخره ضرر کردن. تابستون هم دیر میگذشت و امسال از گرمای هوا کم شده بود هرچند شرجی بودن این جا حلقه محاصره رو تنگ تر میکنه. ایده های خیلی جالبی درباره خلق محتوا به ذهنم رسید که نوشتمشون شاید در سال های بعد اجرا کردم. عموم فوت کرد که مرد بسیار مهربان و مهمان نوازی بود. از شنیدن مرگ بعضی از همکارامون تو بیمارستان بسیار شوکه شدیم. نرم افزار جی ممورایز که رایگانه و برای ویندوز هست کمک بسیاری در یادگیری و حفظ بهم کرد که با توجه به حافظه ضعیف من یک انقلاب ذهنی برای من بود. بعد از اتفاق فروش تابلوی آیدین آغداشلو دانش خودم رو درباره هنر نقاشی بالا بردم از کتاب و ویدئو و مقاله و هر چه دستم رسید خوندم و دیدم و الان تا حدودی خوب و بد رو تو این زمینه میشناسم. هر چند آثار هنری کمی امسال اومدن ولی تعداد زیادی فیلم و مستند قدیمی دیدم در عوضش سریال کم دیدم. بهترین فیلم امسال تعلق میگیره به منک فینچر و بهترین سریالی که دیدم و باهاش حال کردم متعلقه به تبصره 22. کتاب کم خوندم اما دو تا از بهترین کتاب های عمرم که جا مونده بود توشون بود. یکی از این کتاب ها که دکتر آذرخش مکری معرفی کرده بود "چرا گورخرها زخم معده نمی‌گیرند" درباره روانشناسی فردی و اجتماعیه و خیلی عمیق به موضوع استرس و تنبلی بزرگترین ابر اژدهای بشر میپردازه و اون یکی رمان بلند سروانتس " دونت کیشوت" که خوندنش چند سال طول کشید ولی الان که به کل داستان نگاه میکنم چه اربابی بود و تونست ذره ذره منو تغییر بده. بخوام خلاصه بگم کلیتش درباره درک واقعیته. اینم بگم به دید کمدی نخونیدش چون نمی خندونه. شاید یه پستی دربارش نوشتم. نمیشه از امسال گفت و درباره ایلان ماسک و بیت کوین چیزی ننوشت. ایلان علاوه بر کارای دیگه ای که کرده داره مقدمات اینترنت ماهواره ای میچینه و تاثیرش دیر یا زود توی زندگی هممون میاد. بیت کوین هم مورد قبول اکثر مردم جهان شده و روزی نیست که یه خبر جدید باعث بالا رفتنش نشه. اوج بدبختی امسال برای زمانی بود که کرونا دوباره به قله رسید و روزی شصد هفتصد نفر آدم می کشت. لحظات آخر سال در خونه تکونی اتاقم عوض شد. الان دارم روی صندلی متفاوتی نسبت به باقی پست ها اینو مینویسم.

|      پ.ن.1: یه هدف گذاری برای سال 1400 میکنم چون هدف گذاری قبلیم در عین ناباور تا حدودی جواب داد. ولی جایی برای عموم نمی نویسم.

۱ ۳

تاریخچه نمیدونم

|      بعضی ها فکر میکنند نمیدونم همیشه یک معنی رو میده و اون معنی اینه که هیچی از این موضوع توی ذهنم نیست. اما همیشه نمیدونم این معنی رو نمیده بعضی وقتا یعنی خیلی باید یاد بگیرم تا بدونم. مثل استاد یه رشته ای که وقتی از رشتش میپیرسی میگه نمیدونم. چون به اندازه قطره ای از دریا دانش داره و اینو فهمیده. از طرفی معنی میدونم ولی نمی خوام بگم هم میده. مثل افرادی که تو حوزه های حساس کار میکنن و نباید اطلاعات دقیق بدن. از این آدما در باره جزئیات بی ربط هم سوال بپرسید میگن نمی دونیم چون نمیخوان باب بحث به سمت گفتگوی بیشتر و دادن اطلاعات بیشتر باز بشه. البته گونه های دیگه ای هم از نمیدنم هست که از من نپرسید چون نمیدونم.

۱ ۲

نظر ندادن

|     یکی از سخت ترین کار های دنیا که قبلا بارها دربارش گفته بودم همین نظر ندادنه. نه الزاما درباره چیزی که تخصص ما نیست برای مثال یک کارگر که سوادی از اقتصاد نداره قطعا میتونه درباره اقتصاد کشور نظر بده چرا چون مدام در حال لمسشه. از بیخ گوش بهش نزدیک تره و زندگیش رو نابود کرده. اما مسئاله چیز دیگه ای هست. خودم فکر میکنم از روی بی کاری و علافی آدماست که سعی میکنن درباره اکثر اتفاقات پیرامونشون نظر بدن و فقط تو ایرانم محدود نمیشه. وقت خالی دارن و باهاش پر میکنن. روانشناسی میگه میتونه جنبه نمایشی برای فرد نظر دهنده داشته باشه. سیاست میگه مردم کنشگر میشن و خوبه. پزشکی میگه مردم با نظرات اشتباه در خطر مرگ قرار میگیرن و بده. اما هرچی که هست نشنیدن این نظر ها حق همه مردمه. همون طوری که نباید هر غذایی رو وارد بدنمون کنیم هر حرف و  نظری هم نباید بشنویم. کلمات میتونن ناراحتی استرس و اضطراب برای ما بیارن پس بدونیم از کی با چه سابقه ای چه نظری میشنویم.

۰ ۴

سیاست هنری

|      هنرمندان در ابتدای هر کودتا و تحولی فکر میکردند هنرشان از سیاست قوی تر است. اشتباه میکردند پول قوی تر بود. پول نه تنها خون را می شست که مردم و شرافت را با هم میخرید.

 
۰ ۲

عاشق بی نظم

|      سال ها پیش در تلویزیون فیلمی درباره پینگ پونگ دیدم. داستانش رو به خوبی یادم نمیاد ولی میدونم ماجرای قهرمانی بود بی نظم که عاشق پینگ پونگ بازی کردن بود. این آدم در مقابل یه سری حریف پر تلاش قرار میگیره که علاقه اونها به پینگ پونگ صرفا به خاطر قهرمانیه و اتفاقا خیلی هم پر تلاش هستند. شاید پر تلاش تر از خودش. در نهایت عاشق پینگ پونگ قهرمان میشه. نه بخاطر این که پشت میز بازی رو میبره. که البته ما تو انتهای فیلم فقط خیالاتش رو میبینیم. بخاطر این که عاشق این کاره و برد و باخت براش بی معنیه. نمیدونم نویسنده این فیلمنامه مریض و ضعیف کیه ولی هرکی هست تو دید من برای زندگی تاثیر گذاشته دمش گرم.

۰ ۴

ارشد هوشبری

|      امسال وزارت بهداشت با توجه به این که به اندازه کافی آدم بیهوش تو این سازمان داریم تصمیم گرفت رشته هوشبری رو از دفترچه حذف کنه. تسلیت به میلیاردها هوادار این رشته و تمامی دانشجویانی که لذت تزریق مواد مخدری تا 50 برابر هروئین به بیمار را به گور میبرند. و مبارک مف خوران سازمان و دفتر نشینانی که رو صندلی از این پس محکم تر می نشینند. در ضمن هوشبری با تخصص بی هوشی متفاوت است.

۰ ۴

نذر نفت

|      گفتنی است شخصی نذر کرده بود که اگر صیدی به تورش افتاد یک بشکه نفت نذر امام زاده کند تا یک سال نیاز به سوخت نداشته باشد. به دو یک هشتم ربع ساعت نکشیده بود که افتاد. نزد تور رفت و فهمید جغد بزرگیست و حرام گوشت. طوری طورش به سان کوه طور به توره افتاد که دستش را طور شد و زبانش به سوره طور رفت. از ترسش خودش را خیس کرد. نفس نمی توانست بکشد. بشکه ای دیگر نذر کرد که جغد بتواند از تور زمینی و طور الهی فرار کند. ساعت ها گذشت و با کمک چوب و دست فراریش داد. خلاصه این که امام زاده تا سالها از سوخت بی نیاز شد.

|      آری رسم روزگار چنین است.

۰ ۲