پیانوی سرخ

|      چندسال پیش رفته بودیم خواستگاری و عروس هم پیانیست بود. بعد مراسم گفتن عروس پیانو بزنه هنرش رو ببینیم. عروس گفت نه. حالا هی خانواده های دو طرف اصرار میکردن نه بزن عروس میگفت نه نمیتونم. سرخ شده بود. بابام به عنوان هد فامیل وارد عمل شد و گفت من هیچی از موسیقی و فالش و اینجور چیزا نمیفهمم بدم بزنی اشکال نداره‌ وایستاد قیافشو دید واقعا کشش نداشت گفت ولش کن یه وقت دیگه الان فرصت خوبی نیست بلافاصله اتاق رو ترک کرد. حرکتش خوب بود انگار یه بار سنگینی از رو دوش اون دختر برداشت. هرگز پیانو زدنش رو ندیدیم ولی اون شب بجای صدای پیانو چیز با ارزش تری شنیدم.

 
۰ ۲