خانواده معتاد

|      درباره سعید روستایی قبلا کمی حرف زدم. فیلم ابد و یک روزش یه سکانس داره که نوید محمد زاده رو به زور دارن میکشن پایین و بقیه فامیل پشت شیشه دارن زجه میزنن از جمله خواهر کوچیکه. اتفاقا سکانس محبوب و معروفی هم شده. شاید اگه کارگردان یکم ضعیف تر بود کل اون سکانس رو میداد به نوید محمد زاده و به بازی خوبش اما این کار رو نکرد زمانی که از پله ها دارن میارنش پایین دوربین میره پشت خانواده استرش و ناله هاشون رو میبینیم. کارگردانی انقدر قوی هست که بفهمونه بیشتر از خود معتاد این خانواده معتاده که داره زجر میکشه. دیدن همچین چیزی تو این سن کم بعید به نظر میرسید ولی دیده. و جالب تر این که برای ماهایی که ندیدیم هم به تصویر کشیده.

۰ ۸

دو لبه از سفر

|      از بچگی تا الان از این که به مسافرت برم متنفر بودم. کوتاه و طولانی بودنش هم فرقی نمیکنه. احساس افسردگی میگیرم. اخیرا به مسافرت برای عکاسی مستند علاقه مند شدم. در سطح این یک تضاد آشکاره. ولی در عمق میبینم که هدف مشخص می کنه که چی علاقه و چی تنفر منه. اگر اون سفر برام پول و لذت عکاسی بیاره با سر می پذیرم و میشه علاقه من اما اگه بحث پول خرج کردن یا تفریح بی هدفی که باقی مردم باهاش حال میکنن باشه ازش متنفرم.

۰ ۲

شعر خداحافظی

|      چندی پیش عده ای برای تغییر جو موجود به فرودگاه امام خمینی رفته بودند و با سرودن شعری و زدن حلقه دور مسافران گفتند که این دنیا ارزش رفتن ندارد. جالب آن بود که مسافران خواندن و رفتند. حرکتشان از صد فحش بدتر بود اگر نکته دان بداند. نمی دانم این مردم چه اصراری دارند خوشحالی خود را پنهان نکنند.

۰ ۱

وقتی که نیست

|      وقتی مادرم خانه نیست قدر ظرف های شسته شده روی سینک را بیشتر می دانم. وقتی ایترنتم قطع می شود قدر لیست های پر شده از دانلود منیجرم را. وقتی دوستانم را نمی بینم قدر خوشی های بی دلیل. وقتی پدرم را نمی بینم قدر خاطرات و وقتی خودم را نمی بینم قدر آرزو هایم را.

۰ ۲

ایرانی و کار

|      هر روز با این جمله برخورد میکنم که ایرانی جماعت اهل کار نیست. خارج از این که ایرانی های زیادی تو سیستم درست اروپا و آمریکا به خوبی در کنار ژاپنی ها، هندی ها و چینی ها کار میکنن. رضا شاه که با دیکتاتوریش مخالفم، ثابت کرد میشه با یه چماق از ایرانی ها کار خوبی گرفت. به شرط این که چماق دار آدم بزنی باشه.

۱ ۲

مردی به مرگ لبخند زد

|      امروز درباره کمدین های آمریکایی با یه دوستی حرف میزدم گفت بو برنهام کار جدید داده. بدون معطلی و در اولین فرصت دانلود کردم و دیدم. حدود پنج سال پیش درباره کار قبلیش اینجا نوشته بودم. اون زمان باورم نمیشد بلاگ نویسی رو انقدر ادامه بدم ولی شد.

|      درباره بو پیشبینی میکردم بعد اون کار بترکونه ولی پنج سال رفت تو افسردگی و یک قدمی خودکشی. خیلی خوشحال شدم برگشته. اینبار به جنگ اینستا و باقی شبکه های وقت تلف کنی و دنیای مدرن از داخل پوک شده رفته. شلاق های محکمی هم به خودش میزنه. یک سال برای اینساید زحمت کشید و الان که میبینم واقعا ارزشش رو داشت. یه آلبوم هم با آهنگای مجموعه بیرون داده که از بینشون Unpaid Intern انقدر خوبه داره دیونم میکنه. یکم تو دقایق آخر نمایش افت میکنه ولی همون طور که خودش گفت قراره تا ابد ادامه پیدا کنه و لذت ببریم تموم شدن آدم رو نابود میکنه. اگه دنبال کمدی فلسفی هستید ببینید اینساید رو.

۰ ۲

کلاس گوسفندی

|      پدرم تعریف می کرد در دوران دانشگاهش از کلاس تشریح دامپزشکی یک گوسفند فرار کرده بود و افتاده بود تو راهروی دانشگاه. چندنفر برای گرفتن گوسفند حمله میکنند که گوسفند وارد تنها در باز یک کلاس پر از دانشجو میشه. کلاس از خنده منفجر میشه و گوسفند میره ته کلاس میشینه. جالب اون جا بود که استاد به درس دادنش ادامه میده. دانشجوها میگن استاد بذارید بگیریمش بعدش ادامه بدین. استاد میگه اونم یکی مثل شماست و بازم ادامه میده.

۲ ۴

درس هایی از میازاکی

|      باد بر می خیزد یه دیالوگ داره که خیلی منو به فکر میندازه. البته اگر ترجمه دقیق ژاپنی به فارسی رو دیده باشید خیلی تاثیرش بیشتره. طراح ارتش به اون طراح نو جوون میگه تو فقط ده سال مفید کار میکنی. قبل ده سال فقط مقدماته و بعدشم هر چی بسازی یا بهتر از تو هست که بسازه یا اضافه هست و فقط برای پوله. نه شوقی میمونه نه انگیزه ای فقط مجبوری. بعد از اون ده ساله که آدمای عاشق رو میشه شناخت. مثل خود میازاکی تو انیمه.

۰ ۴

هریس و حریس و حریص

|      میگن تو اسکلت های پیدا شده نئاندرتال های جدید ژن انسان های پنج هزار سال بعد تر پیدا کردن و میشه فهمید به شکل قطعی انسان خردمند با اون نئاندارتال ها آمیزش هم داشته اما به خاطر اختلاف ژنی بچه هاشون ناقص شدن یا اصلا به دنیا نیومدن. یعنی انقدر به هم نزدیک بودن که گاهی یک جا نشینی میکردن. جنگ های بزرگی هم بین این دو گروه شکل گرفته. میگن نئاندرتال ها باهوش تر بودن اینو از ابزار حرفه ای تر و سازه های سنگی هوشمندانه ترشون میشه فهمید که اتفاقا انسان ها توش ضعف داشتن. میگن نئاندرتال ها قوی تر هم بودن اینو هم از اسکلت و شکل عضلاتشون فهمیدن. اما

چی میشه که سرده انسان ها با هوش کمتر و قدرت کمتر برتری میگیرن و باقی گپی ها (گونه های دیگه انسان اولیه) منقرض میشن؟

|      چندتا تئوری جالب هست که من از یکیش بیشتر خوشم اومده. میگه انسان ها یه خوی (منش) درنده ای داخل خودشون داشتن که باعث میشد راحت تر بکشن. باقی گپی ها مدام در حال کوچ بودن اونا نمیخواستن رو در رو با انسان ها مبارزه کنن ولی بعضی وقتا مجبور میشدن واسه نجات بچه هاشون تعداد کمی انسان هم بکشن. اما انسان اگه میدونست در حدود پنجاه کیلومتری خودش فقط یه دونه نئاندرتال زنده هست تا اونو نمیکشت راحت نمیموندن.

|      سه چهار میلیون سالی از اون روزای ننگین انسان ها میگذره انسان هنوز یکی از درنده ترین موجودات بشره. اما این درندگی پنهانه در مواقعی مثل انقلاب کشور ها و هرج و مرج فعال میشه. برای مثال اگر جلوی چشم یه مادر معمولی، داعش بچه شو بکشه ممکنه واسه اون مادر فعال بشه و با چاقو چند داعشی دیگه که حتی هیچ ربط مستقیمی به کشتن بچش نداشتن رو بکشه. یا برای سر بازی که دیگه تحمل سوختن زیر آفتاب شصت درجه رو نداره و با اسلحه به شکمش شلیک میکنه تا بمیره. این غریزه، غریزه بقا نیست و حتی گاهی اوقات دفاعی هم نیست. مثل جنونی میمونه که آدم رو راحت نمیذاره و برای کشتن تحریک میکنه. بدتر اینکه در زندگی هر لحظه و هر جا ممکنه برامون فعال بشه.

۱ ۴

ایندیرا گاندی

|      هندوستان کشور عجایب است. نه سیاست مدارانش را می شناسند. نه تحول خواهانش را. جنایت کارانش هم گمنام اند. تنها یک قهرمان دارد به نام گاندی که آن هم بیشتر عمرش را ریاضت کشیده و ریاضت داده اند با کمترین فرصت برای اکت. هیچ کس نمی داند ایندیرا گاندی و فرزندش که مهم ترین شاخه سیاسی هند را ساخته اند هیچ نسبتی با ماهاتا گاندی نداشته اند. عده ای حتی نمی دانند زن بوده. عده ای دیگر حتی نمیدانند چگونه مرده است. مقایسه کنید با بینظیر بوتو، همچون ادیان و مردمان عجیبش سیاستش هم حیرت انگیز است.

۰ ۲