نقد فرمیک شماره 1 طوفان در دریای جلیل

خوب به عنوان اولین نقد فرمیک نه میخوام کتاب نقد کنم نه میخوام موسیقی و شعرو امثال اینهارو به نقدم. اولین نقد من نقد نقاشی زیبای رامبرانت یا به روایتی رامبراند، طوفان در دریای جلیله. 

بدون مقدمه بریم سر اصل مطلب

(برای مشاهده کلیک کنید)

نقد فلسفی:

فلسفه کار معلومه رامبراند گفته این نقاشی رو از یک صحنه داخل انجیل وام گرفته و طی سال 1630 دست به کشیدنش برده. زمانی که حضرت مسیح به همراه حواریون از دریاچه طبریه عبور میکردند با طوفانی شدید مواجه میشن و وقتی کارشونو تموم شده میبینن به سمت حضرت مسیح میرن و از اون کمک میخوان و بعد از دعا کردن حضرت مسیح طوفان فروکش میکنه.فلسفه کار فرار کردن از تاریکی به سمت روشنایی یا به عبارتی نجات ذهن و جسم حواریونه. 

نقد فرمیک :

از نظر فرم اثر به شدت حرف داره و برای همین اولین تابلوی فرمیکو برای نقد گذاشتم. اولین نکته که در جاهای مختلف از جمله فیلم خلسه بهش اشاره شد اون حواری حضرت مسیحه که مستقیم داره به بیننده تابلو نگاه میکنه و یک حس عجیبیو به مخاطب میده 

 این حواری یه دستشو به طناب قایق گرفته که مصنوعی به نظر میرسه و دست دیگش روی سرشه و با حالتی بهت زده و شکه شده به سمت ما نگاه میکنه و اولین سوال تابلو اینجاست چرا به سمت ما؟ قبل از این که به این سوال جواب بدیم باید تعداد حاضرین در قایقو بشماریم غیر از حضرت مسیح که اون پائین قایق همه دورش جمع شدن و مشخصه،13 نفر دیگه از حواریون در قایق وجود دارن که تازه مریم مجدلیه هم در اونجا نیست پس با یه مقایسه انگشتی با شام آخر داوینچی میبینیم دو نفر از حواریون تو این کشتی اضافه هستن یا بهتر بگم تعدادی داخل کشتی هستن که جزو حواریون اصلی مسیح نیستن و ممکنه قایقران و متصدی اون قایق باشن یا هرچی.  حالا برسیم به همین سوال اصلی چرا به ما زل زده ؟ به چند سانتی متر پایین تر نگاه کنید اون فردی که قرمز پوشیده داره با ترس و وحشت به سمت دریا نگاه میکنه جوری که انگار یه نفر داخل آب افتاده.

از اونجایی که ثابت کردم از دید نقاش ممکنه تعداد افراد اون قایق بیشتر از 13+1 باشه پس این احتمال قوی تر میشه. حالا به موج سمت چپ قایق توجه کنید خط موج دقیقا موازی در امتداد با زاویه ای هست که نقاش ازش به عنوان قاب استفاده کرده این احتمال وجود داره که یک فرد از قایق در اون طوفان شدید از قایق افتاده باشه و موج اونو به ارتفاع بالا آورده باشه و دقیقا ما از داخل چشم اون فرد داریم به این قایق و تمام حواریون نگاه میکنیم. این احتمال که از حالت چهره اون نفر کاملا پیداست در واقع یک فرم قویه و نه فلسفه یا تکنیک نقاشی و همین چیزاست که یک اثر هنری رو از بقیه اثار هنری جدا میکنه. 

حالا فهمیدید اون فرد داخل قایق چرا به ما زل زده چون اون داره به فردی که در داخل آب افتاده نگهاه میکنه و دست روی طنابشم حامل این مفهومه که درحال پنهان کردن این موضوع از مرد زل زده به آبه پس احتمال دوم فرمیک این تابلو اینه که اون مردی که به آب زل زده پدر یا یکی از دوستان نزدیک فرد غرق شده است که این همه مدت به آب زل زده در حالی که دیگران دیگر به آب نگاه نمی کنند و از نجاتش نا امید شدن. 

در مورد دیگر شخصیت های تابلو ام حرف زیاد هست اما نقد دوم فورمیک برای مسیر امتداد قایقه مسیری که به سمت نور نوک قایق را خم کرده. اگر به دقت تابلو را بررسی کنید متوجه میشید دور تا دور اون افراد داخل قایق رو ابر سیاه پوشونده بجز نقطه ای که نوک قایق به سمت اونه ، یعنی خورشید نماد رهایی اون حواریان از ظلمت و تاریکی.

دو فرد در درون قایق به سمت عیسی مسیح رفتن که از حالت دستشون میشه فهمید در خواستی از مسیح دارن در خواست واضحه، نجات، اما طرز این درخواست عجیبه به قدر حالت دست ها مصنوعیع که آدم فکر میکنه درخواست کاملا الکی و از صمیم قلب نیست این هم نشانه ی اینکه بعضی از حواریون از حضرت مسیح درخواست میکردند اما باور به براورده شدنش نداشتن و برای همینه که در دینشون به باور داشتن تاکیید زیادی شده. 

نقد محتوا:

محتوای اثر هم مثل فلسفش کاملا معلومه اما ترکیب این محتوا با فرم کار رو برای تفکیک سخت کرده. 

در کل هرچیزی که سعی در بیان مجرای این داستان داره محتواست از حالت چهره ی بهت زده و دکلی که یک سیم از اون پاره شده بگیر تا کسی که در قایق نشسته و عین خیالش نیست که چه اتفاقی در حال رخ دادنه. 

امیدوارم از این نقذ خوشتون اومده باشه. انشاالله ماه بعد یه تابلوی دیگه نقد میکنم.

reza sf ۱ ۲
fatemeh 0098
:)
نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.