از چه گونهی شخصیتی رنج میبرم
با تشکر از همه دوستانی که معرفی کردند این تست رو. انصافا جالب بود و نتیجش هم بسیار دقیق.
دیگه از عکس بالا پیداست چه شخصیتی دارم و یک راست بریم سراغ این که ببینیم من چه جور آدمیم و باید باهام چطور برخورد کنید البته اگر میخواین شما هم تیپ شخصیتتون رو پیدا کنید کافیه برید در گوگل سرچ کنید آزمون تست شخصیت.
میخوام یه واقعیتی رو بهتون بگم گونه ما خیی کمه شاید در حدود 2 درصد مردم دنیا شاید حتی کمتر اصلی ترین دلیل انقراض گونه ما اینه که ما دقیق فکر نمی کنیم و از اون بدتر دقیق عملم نمی کنیم اما در کنار هوش که خیلی از گونه ها دارن گونه ما تجربه هارو تا ته تهش میره مثل ادیسون و داستان اختراع لامپش. ادیسون بهترین گونه ما نبود هر چند با این که درصدمون کمه چهره سرشناس زیاد داریم اما بازم ترجیح میدیم تو حاشیه باشیم و اگرم کار پر سرو صدایی شروع میکنیم عین خیالمون نیست بقیه چی فکر میکنن و پشت سرمون چی میگن چون نظر دیگران برامون مهم نیست.از این نظر با گونه نظریه پرداز به شدت درحال رقابت هستیم هرچند اونا تعدادشون خیلی خیلی بیشتر از ماست اما ما یه شعار داریم که میگه کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثیرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ
تعریف کلی سایت گیرنده پرسشنامه اینه:
گونه شخصیتی مجادلهگر بهراستی وکیل مدافع شیطان است، یعنی نابود کردن استدلالها و اعتقادات و در معرض دید همگان قرار دادن حاصل این تلاش. مجادلهگران بر خلاف شخصیتهای مصممتر، این کار را به این دلیل انجام نمیدهند که میخواهند به هدفی عمیقتر یا استراتژیک برسند، بلکه فقط به این دلیل ساده چنین کاری را میکنند که برایشان سرگرمکننده است. هیچکس به اندازه مجادلهگران نبرد ذهنی را دوست ندارد، چرا که این کار به آنها فرصتی برای بهکار بستن شوخ طبعی خود بدون اینکه به زحمت بیفتند، نشان دادن دانش گسترده خود و ظرفیت ربط دادن ایدههای پراکنده برای اثبات حرفشان را میدهد.
اما تعریف جزئیم داره:
تناقض غریبی در مورد مجادلهگران رخ میدهد زیرا آنها واقعاً صادق هستند، اما بهطور خستگیناپذیر برای اثبات چیزهایی استدلال میکنند که در واقع به آنها باور ندارند یعنی پای خود را در کفش دیگران میکنند تا در مورد یک حقیقت از منظری دیگر استدلال نمایند.
خوب نمردیم و راستگو هم شدیم:))) ادامه بدیم ببینیم دیگه چطورن اینا
ایفای نقش وکیل مدافع شیطان به افراد دارای گونه شخصیتی مجادلهگر کمک میکند تا نه تنها درک بهتری از استدلال دیگران کسب کنند، بلکه درک بهتری از عقاید مخالف بیابند - چرا که مجادلهگران هستند که در تأیید چنین عقیدههایی استدلال میکنند.
این تاکتیک را نباید با نوعی از درک متقابل اشتباه گرفت که گونههای شخصیتی گروه نقش دیپلمات به دنبال آن است - مجادلهگران دائماً در حال تلاش برای کسب دانش هستند و برای کسب دانش چه راهی بهتر از حمله به یک ایده و دفاع از آن از هر زاویه و از هر طرف وجود دارد؟
و بعدش میرسیم به:
مجادلهگران که تا حدودی از اینکه طرف شکستخورده بحث باشند لذت میبرند، عاشق تمرین ذهنی به پرسش کشیدن نظام غالب اندیشه، بیارزش کردن آنها در حین بازسازی نظامهای موجود یا به هم ریختن امور و طرح آنها به شیوههایی تازه هستند. با این حال از توضیح روال معمول اجرای پیشنهادهای خود در عالم واقع عاجز هستند. شخصیتهای مجادلهگر عاشق این هستند که "ایده آفرینی" کنند و افکار بزرگی داشته باشند، اما از اینکه به هر قیمتی گرفتار انجام "کارهای سنگین" شوند، پرهیز میکنند. مجادلهگران تنها حدود سه درصد از جمعیت را تشکیل میدهند که هیچ اشکالی هم ندارد زیرا میتوانند ایدههای اصیلی را پدید بیاورند، سپس کنار بکشند و اجازه بدهند شخصیتهای رایجتر و سختکوشتر زحمت تدارکات مربوط به اجرا و نگهداری را بکشند.
توانایی مجادلهگران برای بحث میتواند آزاردهنده باشد - زیرا اگرچه وقتی افراد خواستار استفاده از این توانایی باشند از آن قدردانی نیز میکنند، اما ممکن است به وضعیتهای عذابآوری نیز منتهی شود مثلاً وقتی چنین افرادی با زیر سؤال بردن نظرات رئیس خود در یک جلسه یا گزینش مهمترین نکاتی که دیگران گفتهاند، موجبات رنجش آنها را فراهم کنند. قضیه وقتی پیچیدهتر میشود که بدانیم مجادلهگران ذاتاً صداقت دارند زیرا این گونه افراد کلمات را خوب به هم نمیآمیزند و اهمیت چندانی نمیدهند که افرادی دلسوز یا مهربان تلقی شوند. افرادی که ذهنیت مشابهی با گونه شخصیتی مجادلهگر داشته باشند با آن کنار میآیند، اما اغلب اوقات گونههای شخصیتی حساستر و بهطور کلی جامعه، از مناقشه گریزان هستند و احساسات، آسایش و حتی دروغهای مصلحتی را به حقایق ناخوشایند و عقلانیت سفت و سخت ترجیح میدهند.
این امر باعث دلسردی مجادلهگران میشود زیرا وقتی سرگرم زیر و رو کردن عقاید دیگران و زیر پا گذاشتن احساساتشان هستند درمییابند که راه بسیاری از مجادلات سرگرمکنندهشان - اغلب بهطور سهوی - بر روی آنها بسته میشود. مجادلهگران وقتی با خودشان همان رفتاری میشود که با دیگران داشتهاند، از اینکه از پاسخ دادن به سؤالاتشان طفره بروند، بهخصوص وقتی خواهشی را مطرح کنند، ناراحت خواهند شد. شخصیتهای مجادلهگر به دلیل نگرش، اعتماد به نفس، دانش و حس شوخطبعی مورد احترام قرار میگیرند، اما اغلب در تلاش برای استفاده از همین ویژگیها به عنوان مبنایی برای دوستیهای عمیقتر و روابط عاشقانه دچار مشکل میشوند.
بند آخر و فاتحه آخر :
مجادلهگران برای مهار تواناییهای طبیعی خود نسبت به دیگران راه درازتری در پیش دارند - استقلال فکری و چشمانداز باز آنها فوقالعاده ارزشمند است بهخصوص وقتی مسئول انجام کاری باشند یا حداقل کسی که مسئول است از آنها حرفشنوی داشته باشد، اما انجام عملی کارها نیازمند مقداری پیگیری است که افراد دارای گونه شخصیتی مجادلهگر نمیتوانند از پس آن برآیند.
مجادلهگران پس از اینکه جایگاه خود را مستحکم کردند، باید به خاطر داشته باشند که برای اینکه ایدههایشان به ثمر بنشیند، همیشه برای کنار هم چیدن بخشهای آن به دیگران وابسته هستند - چنانچه مجادلهگران بخش زیادی از وقت خود را صرف "پیروز شدن" در مباحثات کنند تا ایجاد اجماع، در نهایت پشتیبانی لازم را برای موفق شدن در اختیار نخواهند داشت. افراد دارای این گونه شخصیتی به این دلیل که نقش وکیل مدافع شیطان را بهخوبی ایفا میکنند، ممکن است متوجه شوند که پیچیدهترین و باارزشترین چالش فکری درک دیدگاههای احساساتیتر، و استدلال در خصوص ملاحظات و سازش در کنار منطق و پیشرفت است.
خوب دیگه این حرفای خشک روانشناسی رو که شبیه فال هندی میمونه ول کنیم بریم ببینیم در واقعیت این شخصیت چطور نمود پیدا میکنه.
شماره یک Weird Al
حتی تصورشم نمی کردم با یه همچین دیوانه ای تو یک تیپ شخصیتی باشم انصافا شاخ در آوردم اما یه چیزیش باهام مشترکه و اون توانایی تقلید صدای فوق العادش و ادای دیگران رو با جزئیات فراوان در آوردنه انصافا تو این و یژگی خیلی بهم رفتیم ایول.
شماره دو Joker
نه خوشم اومد خیلی خوشم اومد همیشه تو خودم و رویاهام یه ته زمینه ای از ژوکر میدیدم و احساس میکردم تصمیماتی که ژوکر میگیره با اونی که من تو زندگیم میگیرم خیلی شباهت داره.البته همینجا بگم منظور از ژوکر هیث لجر جکسون و اینا که نقششو بازی کردن نیستا اینا فقط بازیگرن و رولشو رفتن شخصیت اصلیشو برید تو کامیک ها بخونید.البته همه میدونن ژوکر چه شخصیت پیچیده ای داره اما جا داره به نقشه هایی که برای شرارت هر چه بیشتر میریخت و آخرین امیدش که همون نابودی انسان ها به دست انسان هاست اشاره کنم که بی شباهت به من نیست البته اون عملی میکنه من فقط فکر :)))
شماره سه jim halpert
اون لحظه که نتیجه پرسشنامه اومد بلافاصله اومدم تو قسمت مشاهیر و اولین اسمی که منو مطمئن کرد این پرسشنامه فوق العاده دقیقه همین اسم بود جیم هالپت فتوکپی برابر اصل منه دقت کند بازیگرش نه ها شخصیت نقشش شبیه منه. شوخیاش مدل حرف زدنش مدل بحث کردنش مدل دست انداختنش و حتی مدل مکالمش با خانوما همه و همه عین منه مو نمی زنه اگه سریال آفیس رو ندیدید برید ببینید عالیه قبلا معرفی کردم با منم بیشتر آشنا میشید :)))
شماره چهار sarah silverman
از خانومای هم شخصیت من هم میشه به خانوم سیلور من اشاره کرد فقط از شخصیتش همین بس که جیمی کمل نتونست باهاش از 8 سال بیشتر رابطه داشته باشه فکرشو بکنید جیمی نه یه آدم باهوش سالم:)).بجز توهین به ادیان بقیه کمدیشو می پسندم شاید معنی توهین رو بخاطر این میگم که شوخی بیش از حده اما بیشتر فکر میکنم اتفاقا خود توهینه. نقدش جاله زاویه نگاهش به دنیا شباهت های زیادی به من داره از یه جهت با شخصیت های قبل فرق میکنه و اونم اینه که بر خلاف پوچی ظاهریش دقیقا میدونه از این دنیا چی میخواد. جیمی خدا بگم چیکارت نکنه چرا رویای مردمو خراب کردی :))
شماره پنج Mahmoud Ahmadinejad
هولی شتتتتتتتتت
شماره شش Bertrand Russell
مردی از همه چیز یکم و از یک سری چیزها بیشتر از یکم از نظر ثبات نداشتن منطق بسیار شبیهم و از نظر نگرشش به دنیا نه حتی یک ذره
شماره هفت Niccolo Machiavelli
زیاد نمیشناسمش میگن خیلی سیاس و آب زیر کا بوده یارو اما یه جمله داره طوفانی در حد بوندسلیگا تو سریال شارپ ابجکت ازش شنیدم. میگه اگه ازت بترسن برات بهتره تا این که ازت خوششون بیاد. اینو کسی میفهمه که مدت زیادی با یه نفر زندگی کرده باشه یا قدرت زیادی داشته باشه که به نتیجه اون قدرت دشمنای زیادی براش به وجود اومدن بیشتر از این فلسفیش نکنیم شاید یه بار بیشتر راجع بش خوندم.
شماره هشت Leonardo da Vinci
به اعتقاد خیلیا نفر اول این جمع مجادله گرمونه اما من میگم بزرگتر از اینم هست. معروفه به این که با هنرش حرف میزنه نه با زبونش از این نظر به فکر من نزدیکه ولی همچنان از چیزی که عمل میکنم دوره شاید رازی که پشت هنرشه از خود هنرش قوی تر باشه به گفته منتقدا البته. ولی من میگم هنرش همون راز هنرشه نه بیشتر بهر حال باعث افتخاره با من و اون باید یک شکل برخورد بشه.
شماره نه alfred hitchcock
به آثارش و سبکش احترام میذارم اما برای من بجز دو فیلم جذابیت دیگه ای نداشته این که اخلاقش چی بوده فراستی میگفت خیلی این و اونو دست مینداخته مثلا یه بار ازش پرسیدن اون آقایه تو فیلم سرگیجه از ناودون آویزون شده بود آخرش چی شد که جواب داد از پله ها اومد پایین و همه تو اون جمع به اون خبر نگار که اینو پرسیده بود خندیدن. از این گذشته شباهتی باهم نداریم.