83 ستون
از یکی از میدونای اصلی شهر تا کوچه ما یه خیابون هست که حدود 80 تا چراغ برق (توجه کنید چراغ برق نه تیر برق) داره. روی اکثر این تیرها عکس یه شهید به همراه اسمشه. یه نکته عجیب مدتیه ذهنمو مشغول کرده.کبوترا هر روز حدودای ساعت 9 صبح تا 3 بعدازظهر فقط و فقط برای نشستن روی یه دونه از این تیر ها باهم دعوا میکنن. یه مدت فکر میکردم شاید این تیر نزدیک خونه ای هست که صاحب خونه براشون غذا میریزه اما اینجوری نیست یه مغازه دار که برای کبوترا دونه میریزه شاید فقط 6 تا کبوترو دور مغازش اونم برای حدود 10 دقیقه جمع کنه.بعدش همه از جلوی مغازش میرن. پس این همه کبوتر برای نشستن روی اون تیر چراغ چرا باهم دعوا میکنن؟
حتی ستون روبروی نونوایی هم به دقت نگاه کردم ببینم کبوترا اونجا منتظر نون خرد ریخته شده روی زمین میشینن یا نه که متوجه شدم یه دونشونم این کارو نمیکنن. گفتم شاید جهت وزش باد جوریه که باید اینجوری بشینن دیدم جهت وزش بادم تو همه ستونا شرایطش یکسانه. ستون کنار پارکم خالی از کبوتره. این اصلا با منطق جور در نمیاد. خیلی عجیبه برام. الان تنها چیزی که ذهنمو مشغول کرده اینه که نکنه اون شهیدی که عکسش زیر اون ستون کبوتراست آدم خاصیه. امروز اسمشو حفظ کردم گوگل کنم ببینم کیه ولی الان اسمش یادم رفته. به عکسش میخورد شهید مدافع حرمه.
شایدم من دارم اشتباه میکنم و نشستنشون دلیل علمی داره.