گذشته ، گذشته

کتابی را شروع کردم با نام نخل و نارنج از نویسنده ای که زیاد از او خوشم نمی آید یامین پور، تا اینجا که رسیدم بد نبود شاید مروری بر آن داشتم. عیدتان هم مبارک با یک روز تاخیر برای ایرانیان و دو روز تاخیر برای باقی مسلمانان. بگذریم
القصه داستان امروز روایت جالب استاد روانشناسی است از زمان حال، ربطی هم به روانشناسی ندارد اصل حرف جذاب است. گفت "تمام این حرف ها که می گویند در حال زندگی کن غلط است ما زمان حالی برای زندگی نداریم یکی گذشته است یکی آینده، حال سوخته است و تمام روشن نیست اگر می توانی آن را به من نشان بده اینجاست اینجاست یا آنجا... هر لحظه که می گویی اینجا سوخته است و جزو گذشته شده. از حال نمی توان لذت برد چون وجود ندارد این توهم انسان است"
در نگاه اول جملات تناقض سطحی از میلیون ها شعار تکراری واقعیت است. اما فلسفه نهان آن بیش از این است. آینده برای تو به این معناست که گذشته تو را بسازد این کار حال نیست اما هم زمان این گذشته توست که آینده را می سازد یک رابطه برگشتی بی برگشت.
reza sf ۲ ۵
یه بنده خدا
عجججججججججججب!

بعلللللللللللللللله

ویتا ــ
چرا کتابی از نویسنده ای که خوشت نمیاد میخونی؟

میپرسم چون فکر کردم شاید دلیلت من رو هم قانع کرد! چون چیزی که زیاده برام نویسنده هایی که خوشم نمیاد ازشون :))) 

سوال کسی رو برای قانع کردنش جواب نمیدم.

برای این میخونم چون بخش عمده دین من به دست شخصیت اصلی کتاب نوشته شده و گمنامه

نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.