مکبران بی تکبر

|      در طول دبیرستان. بازرسی قرار شد بیاید و دو ساعتی برایمان سخنرانی (زر بزند) کند بچه ها انواع راه فرار را بررسی کردند. هیچ کدام عملی نبود و این شد که بعد از بیست و خورده ای سال اولین نماز جماعت دبیرستان با لج بچه ها و فشار به مدیر مدرسه برگزار شد. چه نماز باشکوهی. با خدا و آتئیست. بسیجی و سکولار. مشروب خوار و دوغ خوار. وضوع گیر و بی وضوع. حتی آنانی که نمیدانستند نماز نشسته نیست. همه آمده بودند. ارش خدا به لرزه افتاده بود. نمازخانه جای سوزن نبود. و چه با شکوه آن روز از دست شیطان سخنران رانده شده به سمت خدا رفتیم.

reza sf ۲ ۱
زری ...

انقدر سخته ؟ 😂😂😂

تازه بازرسای ما که تو نماز جماعت شرکت میکردن اون جا سخنرانی میکردن :)

حرفی از سختی نزدم.

زری ...

دیگه وقتی رفتین تو دل خدا از شر سخنرانی XD

گوش دادن بهش سخت بوده

برای فرار از مدرسه بوده نه فقط فرار از سخنران.

نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.