ساعتی روی صندلی عقب

|      یه ساعت زنانه روی صندلی عقب تاکسی خطی پیدا کردم و به راننده دادم. رنگ طلایی براق داشت ولی به نظر نمیرسید از طلا باشه سبک تر از طلا بود. شاید آب طلا یا بدل. راننده قبل اومدن مسافرا چند دقیقه ای از من تشکر کرد که برش نداشتم و تحویل دادم. گفت بعضی وقتا میان و مژدگونی میدن. بعضی وقتی هیچی نمیدن و بیشتر وقتا اصلا دنبالش نمیان. براش یه خاطر از حدود ده سال پیش تعریف کردم که چطور گوشی نوکیای من تو ماشین مونده بود و راننده تحویلش داده بود سازمان تاکسی رانی شهر و پدرم رفت با سریال روی جعبه برش گردوند. چه استرسی رو اون روز تجربه کرده بودم خدا میدونه. آخرش پدرم بعد از کلی غر زدن بهم گفت پول حلال جای دوری نمیره پسر. این جملش تا عمر دارم یادم نمیره.

reza sf ۰ ۶
نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.