یک عقب نشینی منطقی

|      قبل از هر چیز باورم نمیشه بعد از ده سال از پست وبلاگ ها خفه شدند هنوز وبلاگ نویسی نفس میکشه و عده ای مینویسند خارج از شبکه های اجتماعی و بیشتر برای دل خودشون. از سال هشتاد و شیش تا الان میشه شونزده سال که مینویسم. خنده داره شاید اگر اون سال از من می‌پرسیدن شونزده سال دیگه کجایی میگفتم باور نمیکنم زنده باشم. اما هستم.
|      شاید بهترین اتفاق پارسال برای من این بود که مرگ رو قبول کردم. دیر یا زود فقط کارهایی که قبل از مرگم باید انجام بدم برام مهم شدن.
خوشبختانه پارسال از دایره امن خودم بیرون اومد هر چند به اختیار خودم نبود اما خطر کردم نتیجه‌ی خوبی هم داد امسال حتما این روند رو ادامه میدم.
|      ناگفته نباشه پارسال به جد یکی از سخترین سالهای عمرم بود و امسال علارغم سختی حس میکنم که فولاد داغ دیده شدم و برام راحت شده. احتمالا این حس سال های بعد بهتر هم میشه. البته به گفته با تجربه ها قبل از ازدواج توی سراشیبی نیفتادم و بعدش سر میخورم.
|     سالی که گذشت هر چند این تحولات در درون من رخ داده اما بیرون وضع خوبی نداره. زندگی هایی که متلاشی شدن و خانواده هایی که با هزار جور رنج و سختی و کار سخت نمیتونن نون شبشون رو جور کنن. درد، دررد،درد و از همه بدتر تبعیض که نمیشه تحمل کرد.

reza sf ۰ ۱
نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.