به سمت پول

بعضی ها داغشو دوست دارن یا همون (Some Like It Hot) فیلم بدیست هم در صنعت هم در کارگردانی و هم در ژانر کمدی. آن دو بازیگر اصلی مرد بی تشابه به لورل و هاردی نیستند اما در سطح بسیار پایین تری مخاطب را می خندانند. حرف فیلم بزرگ است این که به زنان در این دنیا سخت می گذرد اما این حرف را نه بلد است به تصویر بکشد نه داستانی درستی دارد که با آن مخلوط کند وفقطمی خواهد با ایجاد پیچش و ربط دادن بی ربط ترین موضوعات به هم آن را کش دهد. تنها جیزی که در نهایت از کل فیلم باقی می ماند آن دیالوگ های نیمچه فلسفی فیلمنامه نویس است که البته در حد و اندازه یک شعار هم نیست چه رسد به داستان. سیر داستان و حل پازل گونه سکانس ها و پازل ها جذابیت و تعلیقی به ما نمی دهد و از آن دسته فیلم هایی است که مخاطب به راحتی می تواند وسط آن پاشود، به دستشویی سری بزند و یک ربع بعد با دیدن یک پلان همه چیز ندیده را ظرف چند ثانیه به دست بیاورد.

مرلین مونرو را  آورده اند که فقط بفروشد و اسم فیلم را هم این شکلی گذاشته اند که بفروشد وگرنه داستان ربطی به اسم ندارد و صد البته بازیگر انتخاب شده هم به کاراکتر نمی خورد. خاصیت پول و شهرت هالیوود خواه ناخواه گریبان جامعه بازیگران و کارگردانان آن زمان را گرفته بود و طبیعیست که کارگردانان بعد از دادن یک یا دو فیلم خوب از هنر به سمت پول حرکت می کردند در این بین بعضی به شدت سعی در نگه داشتن هردو یعنی پول و هنر کنار هم کردند که از جمله آنها ویلیام وایلر است که سر سوزنی موفق هم بود اما عمدتا خراب کرد و خراب کردند. راجع به داستان کارگاهی وایلر بعدا اگر عمری بود نقطه نظری می نویسم.

برگردیم به فیلم عموما جایگاه دوربین خوب است داخل قطار هیچ تکانی از بیرون نمی بینیم و قطار بدون کوچکترین تحرکی به هیچ وجه حسی ندارد و تا نکشیدن ترمز اضطراری تماشاگر را گویی فریب می دهد. سکانس تمرین افتضاح است بی دلیل صدای ساز را کم می کند تا کمی بتواند درون آن دو مرد را به ما نشان دهد که تا پایان فیلم نا موفق است. هتل بد نیست دوربین کادر های در عمق خوبی دارد نشستن و روزنامه خواندن به نظرم بهترین کادر کارگردان است. برای مخاطبی که فیلم کمدی را به ماهو کمدی می بیند یک کمدی با داستان چند وجهی غیر قابل درک است اما همین موضوع می تواند ارزش فیلم را نزد منتقدان رده متوسط و نه بالا بیشتر کند. اصولا منتقدان درجه بالا بجای عمق به دقت در حرف و روایت حال فیلم می پردازد و برای همین است که می بینید هرچه کلاسیک است در لیستشان اول و هرچه فلسفیست در لیستشان آخر است.

سکانس تعقیب آنقدر بد است که حس کمدی پیشکش حس درام را هم نمی تواند انتقال دهد دوربین به ظاهر قوی کارگردان تا جایی با آن دو بازیگر همراه می شود و بعد از آن ثابت می ماند و آن دو از کار خارج می شوند حال قرار است بعد از چند دقیقه که آن دو از چپ و راست وارد کادر شوند ما بخندیم که باید بگویم شات مضحک نیست حماقت کارگردان چرا

سکانس داخل کشی به شدت زیاد است و حرف درستی برای پیشرفت روایت نمی زند. در آخر بگویم این فیلم یک شاهکار کمدی نیست یک افتضاح صنعتیست.

نمره من به فیلم 0 از 4 نمره است با ارفاق


۰ ۴

Vice

فیلم متوسطی بود. نه کاملا غیر قابل تحمل و خشک به سیاست آمریکا نگاه کرد نه کاملا باز وو راحت با شوخی و مزاح بیش از حد. پاسخ های درستی به سوالات نمیده و رسالت فیلم هم چیز دیگه ای هست از طرفی لزومی برای این همه طرح مسئله نمی دیدم که اگر میخواستن از القاعده، گواتمالا، زرقاوی، داعش و روابطشون با آمریکا بسازن آخرش یه سریال 100 قسمتی بیرون میومد. نه یه فیلم سینمایی بی سر و ته.
بازیگری مشکل داشت بخصوص بازیگر نقش بوش پسر دیگه سر لهجه و رفتارش نمیگم خودتون ببینید. از بیل خوشم نمیاد اما وضیفه خودشو تو این فیلم خوب انجام داد و احتمالا برای اضافه وزن داشتن تو این فیلم حسابی به زحمت افتاده.
دیک چنی رو از استند آپ رابین ویلیامز میشناسم اونجاش که جریان شلیک تیر اشتباهش به همکارشو مسخره میکنه هنوز یادمه. اما از شخصیتش هیچی نمیدونستم. فیلم چند شوخی دیگه ای هم داره که نگرفته بجز آخریش که منو حسابی خندوند سر ترامپ و لیبرال ها. دفاعیه آخر چنی از خودش و حرف زدن با دوربین اوج افتضاح فیلمه واقعا ضعیف کار شده بدون استدلال بدون موضوع و با موسیقی متن سعی در احساسی کردن بیننده داره که موفق نیست. به هر حال فیلم کاملا ارزش یه بار دیدن رو داره و شمارو نا امید نمیکنه اما یک بار مصرفه و نمیشه انتظار بزرگی ازش داشت.
نمره من به فیلم 0.23 از 4 نمره
۰ ۵