خر و گل

گویند خری را به شاخه گل محمدی بستند. صاحبش برای ستردن گیاه دارویی به اطراف رفت. خر فریاد ها زد و صیحه ها درید. شخصی از صخره ها می گذشت و فغان را شنید. گفت: 

چه سازیم و درمان اینکار چیست 

بر این رفته تا چند خواهی گریست

خر پاسخ داد بانگ من از فرط رفته نیست از بهر اوست که مرگ را برایم زندگی کرده. مرد گفت:

لیکن کو فرار از بانگ مرگ نیست


reza sf ۰ ۲
نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.