عدو

|      نماینده دانش آموزی بودم و پسر مدیر هم در دفتر رایانه مدرسه مان کار میکرد به مدرسه رفتم روزی خلوتی بود و پیش مدیر ایرادات همیشگی بچه هارا گفتم منتظر ایمیلی از اداره کل بودیم که حدس میزدم تا چند روز دیگر نیاید. از پسرش پرسیدم و مدیر گفت هنوز مانده تا بیاید بیا چایی بخور و کمی حرف بزنیم به خاطر پسرش ماندم نیم ساعتی طول کشید کارم با پسرش که تمام شد و میخواستم بروم مدیر صدایم کرد و گفت ایمیل آمده. نمیدانم چه شد ولی بدون فکر کردن گفتم عدو شود سبب خیر. مدیر گفت چی؟ تازه دوهزاریم افتاد عدو اینجا یعنی پسر مدیر که اصلا معنی خوبی هم نمیدهد. در کسری از ثانیه حرفم را عوض کردم و گفتم سبب خیر شد هر چه بود. بعد آن یادم ماند بجای دقت روی معنی اصلی ضرب المثل روی معنی مورد برداشتش دقت کنم.

reza sf ۰ ۴
نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.