کفشی روی تشک ماند

|      خارج از باخت ها و برد های کشتی دو روز پیش استابلر آلمانی با سومی المپیک از دنیای قهرمانی خداحافظی کرد. گویا رسم خداحافظی در کشتی این است که کفش را در می آورند و در میان تشک می گذارند. از آلمانی ها کشتی گیر به نامی نمی شناسم احتمالا این فرد عاشق کشتی بوده که توانست از این کشور تعداد زیادی مدال جهانی بگیرد و حالا هم المپیک. لحظات پایانی که کفش ها را در دست گرفته بود و بغض کرده بود بیاد ماندنی ترین تصویر من از این المپیک بود. به سمت سکوهای خالی نگاه می کرد و سرش را به نشانه احترام پایین می اورد و در نهایت هم سجده کرد. برای یک آلمانی سجده روی تشک معنی ندارد ولی برای یک کشتی گیر چرا. از تشک پایین آمد و کفش ها ماند. سکانس آخر این قهرمان روی تشک عالی بود یک قاب از تشکی که هزاران نفر طی سال های زیاد روی آن رفته اند و فقط یک جفت کفش در آن مانده. کفشی که نماینده بغض و رنج و اشک و شادی است.

|      گویا هیچ انسانی در زمین نیست همین دو لنگه کفش مانده. گویا دیر یا زود همه می رویم چه آنهایی که عاشق این دنیا اند چه آنهایی که از آن متنفرند و فقط دو لنگه کفش ما که رنج و شادی ما در این زندگی است در این دنیا می ماند.

reza sf ۱ ۶
شاگرد بنّا

از من دمپایی می مونه :)

نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.