پایان ما

|      هیچ سربازی به پایان جنگ فکر نمیکنه فقط به این فکر میکنه که من کی میتونم برم مرخصی یا برای همیشه برگردم خونه. مثل اون ضرب المثل ترکی که میگه گوسفند به (ساطور) ساتور فکر میکنه قصاب به چاقو.

۰ ۴

دردی به نام زمان

|      به بهانه کلیپی که از تلویزیون پخش شد و درباره نوجونی بود که میگفت من از میان ستاره ای درس معرفت و خداشناسی گرفتم و این حرفا. جا داره چندتا نکته درباره خداشناسی فیلم بگم. اول این که فیلم داره این مسئله رو ایجاد میکنه که ما انسان ها خودمون به حدی پیشرفت میکنیم که بر میگردیم و به خودمون پیغام و سیگنال میدیم که برو فلان جا تا بشر حفظ بشه (گفتوگوی تارس با کوپر). همین باور تا حدودی انسان محوری و ضد خدایی هست اضافه بر این که نظریه رحم مصنوعی و سفر بین کهکشانی هم که قبل تر مطرح شده بود رو شاخ بال میده که انسان ها ممکنه از سیارات دیگه به وسیله موجودات پیشرفته تری و با رحم مصنوعی وارد این کره خاکی شده باشن. البته تو آخرین سکانس فیلم میگه کره جدید ما. اما با تمام این نظریات ضد خداباورانه یک چیزی رو از مرحوم کوبریک با خودش یدک میکشه.

|      کوبریک فهمیده بود چه بلایی سر فضانورد سفر کرده در زمان میاد احساساتش رو میدونست چهرشو شناخته بود وقتی که بازیگرش تو اون هتل سراپا سفید وایمیستاد و رو تخت دراز میکشید جزئیات این حس رو چشده بود. این که تو 3 ثانیه کل زندگیش رو از بچگی تا لحظه آخر ببینه. دو جا توی میان ستاره ای نولان هم با این موضوع گلاویز میشه یه جا که کوپر وارد تسرکت میشه و خاطرات با دخترش رو از سال های گذشته تا آینده میبینه و یه جا که داره باهاشون تو فضاپیما ویدئو کال میگیره. به شدت صحنه ویدئو کال غمگینه. آهنگ غمگینی هم روش گذاشته. هزاران نفر تو سینما باهاش گریه کردن. ولی کجاش گریه داره دقیقا. این که پدری بزرگ شدن پسرش رو نمیبینه یا این که به دنیا اومدن نوه خودش رو لمس نمیکنه. به نظر من هیچ کدوم تنها چیزی که تو اون سکانس برای من مخاطب هم زاد پنداری و غم تولید میکنه اینه که گذر زندگی آدما چقدر سریع و طی چند ثانیه طول میکشه. فرض کنید یه دوربینی بود که هر سال میرفتید جلوش گزارش میدادید. امسال سنگ کلیه داشتم و کم خوابیدم. امسال پول کمی داشتم. امسال استرس زیادی داشتم و دارو میخوردم. امسال ازدواج کردم. امسال مادرم مرد. و... . در آخرین وئدیو میبینید که کلا اتفاقات مهم زندگی شده چند ثانیه و این واقعیت تلخ به شدت ترسناک، دردناک و گریه آوره. کاریش هم نمیشه کرد. شاید این نزدیک ترین چیزی تو این فیلم باشه که آدمارو به خدا نزدیک کنه. این که چقدر مرگ سریع اتفاق میوفته.

۰ ۶

ضد اضطراب طغیانگر

|      من یه مدت بوسپیراکس مصرف میکردم بعد از چند هفته خوابم خیلی زیاد شده بود و آدم ضعیف تری شده بودم. تقریبا اضطرابم به کلی از بین رفته بود. استرس هم همینطور. عوارضش بعد ماه اول بیشتر شد و بدترینش این بود که نمیتونستم غذا بخورم بعد مشورت با متخصص قطعش کردم. بعد قطع کردنش یک هفته سخت داشتم،خیلی سخت و دوباره به حالت اولم برگشم. این دومین داروی روانشناختی و سیستم اعصاب مرکزی بود که این بلارو سر من آورد. با خودم عهد کردم هرگز حتی با نظر متخصص سمت داروهای اعصاب و روان نرم.

۰ ۱

ساعتی روی صندلی عقب

|      یه ساعت زنانه روی صندلی عقب تاکسی خطی پیدا کردم و به راننده دادم. رنگ طلایی براق داشت ولی به نظر نمیرسید از طلا باشه سبک تر از طلا بود. شاید آب طلا یا بدل. راننده قبل اومدن مسافرا چند دقیقه ای از من تشکر کرد که برش نداشتم و تحویل دادم. گفت بعضی وقتا میان و مژدگونی میدن. بعضی وقتی هیچی نمیدن و بیشتر وقتا اصلا دنبالش نمیان. براش یه خاطر از حدود ده سال پیش تعریف کردم که چطور گوشی نوکیای من تو ماشین مونده بود و راننده تحویلش داده بود سازمان تاکسی رانی شهر و پدرم رفت با سریال روی جعبه برش گردوند. چه استرسی رو اون روز تجربه کرده بودم خدا میدونه. آخرش پدرم بعد از کلی غر زدن بهم گفت پول حلال جای دوری نمیره پسر. این جملش تا عمر دارم یادم نمیره.

۰ ۶

حکومت نظامی

|      این که خود کودتای شیلی به اندازه زیادی عجیب هست به کنار حواشی این انقلاب هم خالی از اتفاقات عجیب نیست. سال 1972 یه فیلمی در شیلی ساخته میشه به نام حکومت نظامی که درباره چریکهای چپ گرای اروگوئه و گروگان گیری یک آمریکایی در جریان انقلاب مردمیه. فیلم جالبیه توصیه میکنم ببینید هم تاریخه هم ایدئولوژی هم زحمت زیادی برای ساختش کشیدن. به نظرم پوستر فیلم یکی از بهترین پوسترهای تاریخ سینمای جهانه. تا نبینید متوجه پوستر نمیشد البته.

|     اما جریان حاشیه فیلم چی بوده: مثل این که زمان فیلم برداری یه سری بازیگر بومی از همون کشور و اطراف میان به عنوان میهمان در فیلم بازی میکنن. در حد دو سه سکانس و بسیار هم کم رنگ. تمام این افراد بعد کودتای شیلی اعدام و تبعید میش. هیچ اطلاعاتی درباره این که چطور و بر اساس چه قانونی حکم سنگین تر یعنی اعدام و سبک تر یعنی حبس و تبعید داده شده وجود نداره اما گفته میشه به واسطه ایفای نقش بوده. یعنی اگر نقششون پر رنگ تر بود بدون تردید اعدام و اگر نقششون رو بد بازی کرده بودن حبس میخوردن. دیگه از نظامی هایی که هزاران خبر نگار رو به هم وصل کردن و ریختن تو اقیانوس انتظار دیگه ای هم نمیره. سر انجام 30 نفر از بازیگران این فیلم که اکثرا سیاهی لشگر بودن حکم های سنگین میگیرن تا داستان فیلم یک بار دیگه زنده بشه این بار در واقعیت.

|      آری رسم زندگی چنین است.

۱ ۲

زل زده خوابیدن

|      رفیقی دارم بسیار فهمیده و خواب آلود. خودش میگه به مجموعه مدیا حساسیت خواب داره. عجیبه نه. عجیب تر این که در کلاس های بالینی توی چشم استاد زل میزنه و بعد چند ثانیه خوابش میبره. خوابیدنش سر کلاس مثل بیهوش شدنه. استادها در جلسات اول بیدارش میکنن ولی هر چقدر که از کلاس میگذره دیگه از پسش بر نمیان و بیخیالش میشن. تو هر شرایطی میتونه بخوابه. نشسته که خوراکشه. در بین مدیاها پاورپوینت بالاترین میزان خواب آلودگی رو داره. به محض حرف زدن استاد روی پاور پرواز میکنه. گاهی بین سیکل چرت هاش بلند میشه و یک سوالی از استاد میپرسه و حین جواب دادن استاد یه چرت دیگه میزنه. بهش زیاد گفتن احتمالان تنگی عروق مغزی یا مشکلی در قند خونش داره ولی جدی نمیگیره. قهوه و چایی روش اثر نداره. دروغ چرا به این که در هر لحظه اراده کنه چندثانیه بعدش خوابه بسیار حسودیم میشه.

|      آری رسم روزگار چنین است.

۰ ۵

در لحظات آزادی

|      عزیزی میگفت آزادی چند ثانیه بیشتر طول نمی کشه و اگر بعد از سختی بسیار بهش رسیدی ارزش پیدا میکنه. فردی که در آزادی مطلق به دنیا اومده هرگز طعم آزادی رو نمی چشه. مثل ماهی که یک عمر تو آبه و چیزی جز آب حس نمیکنه. مگر این که سرش رو از آب بیرون بیاره یا بهتر بگم بیرون بیارن تا کمی قدر آب رو بفهمه.

۰ ۲

مکبران بی تکبر

|      در طول دبیرستان. بازرسی قرار شد بیاید و دو ساعتی برایمان سخنرانی (زر بزند) کند بچه ها انواع راه فرار را بررسی کردند. هیچ کدام عملی نبود و این شد که بعد از بیست و خورده ای سال اولین نماز جماعت دبیرستان با لج بچه ها و فشار به مدیر مدرسه برگزار شد. چه نماز باشکوهی. با خدا و آتئیست. بسیجی و سکولار. مشروب خوار و دوغ خوار. وضوع گیر و بی وضوع. حتی آنانی که نمیدانستند نماز نشسته نیست. همه آمده بودند. ارش خدا به لرزه افتاده بود. نمازخانه جای سوزن نبود. و چه با شکوه آن روز از دست شیطان سخنران رانده شده به سمت خدا رفتیم.

۲ ۱

خط قرمز ها

|      دو گروه باهم جنگ دارن و خط قرمز هر کدوم برای مثال بمباران فلان نقطه کشوره. یکی بمباران رو شروع میکنه چون خط قرمز شکسته شده. جوابش بمباران متقابله. حالا به دلیل بمباران مجدد خط قرمز گروه B هم شکسته شده که جوابش بمباران گروه A میشه. این سیکل احمقانه و بدون نتیجه ادامه پیدا می کنه دو طرف به هم سیلی های محکم و اساسی میزنن. انسان های زیادی کشته می شن و در نهایت سیاست دو طرف رو پای مذاکره و توقف جنگ می کشونه. شاید این سوال پیش بیاد که چرا از اول سیاست وارد نشد و مسئله رو حل نکرد. جوابش اینه که تاخیر در سیاست ورزی خودش بخشی از سیاسته و سیاست به انسان ها شاید ولی به خودش خیانت نمیکنه.

۰ ۴

تقلب در آموزش

|      تمام چیزهایی که در طول عمرم خوندم و استفاده نکردم یادم رفت جز اونایی که تقلب کردم. به نظرم نظام های آموزشی دنیا در مقابل این مته ای که تا این عمق مفایم رو در ذهن آدم ثبت میکنه نباید انقدر مقاومت کنند.

پ.ن.1: این برد شیرین در عصر جمعه هم تبریک میگم. هر چند عادی شده.

۹ ۳